ORIGINAL_ARTICLE
تأثیر قارچ میکوریز بر پتانسیل گیاه پالایی عنصر مس در گل آهار (Zinnia elegans)
گیاهان زینتی جایگاه ویژهای در زیباسازی فضای سبز شهری و صنعتی دارند و شناسایی گونههای بیشاندوز آنها برای اصلاح خاکهای آلوده از ارزش قابل توجهی برخوردار است. در این بررسی تأثیر سطوح مختلف مس (صفر، 50، 100، 200، 400 و 800 میلیگرم مس در هر کیلوگرم خاک) در شرایط وجود و عدم وجود قارچ آربسکولار میکوریز بر خصوصیات رشدی گل آهار مورد مطالعه قرار گرفت. آزمایش بهصورت فاکتوریل و با قالب طرح کاملاً تصادفی و 5 تکرار در شرایط گلخانهای اجرا شد. گیاهان پس از یک دوره رویشی 70 روزه برداشت و صفاتی مانند طول ساقه و ریشه، تعداد برگ، سطح برگ، حجم ریشه، وزن تر و خشک ساقه و ریشه، درصد کلنیزاسیون میکوریز و غلظت مس اندام هوایی و ریشه آنها اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که تأثیر قارچ میکوریز بر کلیه صفات اندازهگیری شده در سطح 1 درصد معنیدار شد و بهترتیب موجب افزایش91، 83، 92 و 71 درصدی وزن خشک ساقه، وزن تر و خشک ریشه و غلظت مس ریشه نسبت به شاهد غیرمیکوریزی گردید. تأثیر سطوح مس بر طول ساقه در سطح 5 درصد و بر دیگر صفات در سطح یک درصد معنیدار شد و سطح 800 میلیگرم بر کیلوگرم مس بهترتیب موجب کاهش 39، 31، 25 و 97 درصدی تعداد برگ، طول ریشه، درصد کلنیزاسیون میکوریزی و سطح برگ نسبت به شاهد گردید. اثرات متقابل مس و قارچ بر طول ساقه و سطح برگ فاقد تأثیر معنیدار، بر تعداد برگ در سطح 5 درصد و بر سایر صفات در سطح یک درصد معنیدار شد.
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2764_f00cf84e0ca99ce0abaa0163a0366663.pdf
2016-02-20
1
23
گیاهپالایی
گل آهار
مس
قارچ آربسکولار میکوریز
مینا
ناصری
minanaseri66@yahoo.com
1
دانشجوی دانشگاه شهید باهنر کرمان
LEAD_AUTHOR
مهدی
سرچشمه پور
msarcheshmeh@yahoo.com
2
استادیار بخش خاکشناسی دانشگاه شهید باهنر کرمان
AUTHOR
وحیدرضا
صفاری
3safariv@uk.ac.ir
3
استادیار بخش علوم باغبانی دانشگاه شهید باهنر کرمان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
مقایسه خاک فسفات داخلی و سوپر فسفات تریپل وارداتی تیمارشده با گوگرد و تیوباسیلوس در انتقال سرب و کادمیوم به نهال پسته
مطالعات متعددی نشان دادهاند که استفاده از کودهای شیمیایی فسفاتی سبب انتقال عناصر سنگین به محصولات کشاورزی میگردد. ازطرف دیگر پتانسیل بالای خاکهای کربناتی در تثبیت فسفر باعث استفاده از اصلاحکنندههای طبیعی بههمراه کودهای فسفاتی بهمنظور افزایش کارائی آنها شده است. بنابراین پژوهش حاضر به منظور بررسی توانایی کود سوپرفسفاتتریپل وارداتی و خاک فسفات داخلی تیمارشده با گوگرد و تیوباسیلوس در تجمع سرب و کادمیوم بر روی نهال پسته انجام گرفت. آزمایش گلخانهایی بهصورت فاکتوریل، در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه سطح منبع فسفر (بدون کود فسفری (P0)، 2000 میلیگرم خاک فسفات درکیلوگرم خاک (PR) و 67 میلیگرم کود سوپرفسفاتتریپل درکیلوگرم خاک (TSP))، دو سطح گوگرد (صفر (S0) و 2000 میلیگرم گوگرد درکیلوگرم خاک (S1)) و دو سطح مایهتلقیح تیوباسیلوس (بدون تلقیح (T0) و تلقیح با تیوباسیلوس (T1)) درسه تکرار بهاجرا درآمد. غلظت کادمیوم و سرب اندام هوایی و ریشه نهالهای پسته و همچنین غلظت کادمیوم و سرب موجود در هر دو کود فسفاتی بهطور جداگانه اندازهگیری شد. نتایج نشان داد آلودگی کادمیوم در سوپرفسفاتتریپل 5 برابر بیشتر از خاک فسفات بود ولی اختلاف معنیداری در غلظت سرب این دو کود مشاهده نشد. بیشترین تأثیر بر غلظت کادمیوم اندام هوایی را کاربرد سوپرفسفاتتریپل بهمیزان 5/10% افزایش نسبت به خاک فسفات نشان داد. همچنین استفاده از مایهتلقیح تیوباسیلوس افزایش معنیداری بر غلظت کادمیوم اندام هوایی (6%) و فاکتور انتقال آن از ریشه به اندام هوایی داشت. کاربرد کودهای فسفاتی باعث کاهش غلظت سرب شد بطوریکه بیشترین غلظت سرب در تیمار شاهد مشاهده گردید.
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2765_674fb440e6ebcf4ff3685bb75e06037e.pdf
2016-02-20
25
44
تیوباسیلوس
خاک فسفات
سرب
سوپر فسفات تریپل
کادمیوم
مرضیه سادات
جزائری
marzieh_jazaeri@yahoo.com
1
دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم خاک دانشگاه ولی عصر رفسنجان
AUTHOR
عبدالرضا
اخگر
arakhgar@yahoo.com
2
عضو هیات علمی دانشگاه رفسنجان
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تاثیر کودهای زیستی بر عملکرد و غلظت عناصر کم مصرف اندامهای گیاه گوجه فرنگی تحت تنش کادمیوم
آلودگی خاک به فلزات سنگین یک مشکل زیست محیطی عمدهای است که ممکن است سلامتی بشر و زیست بوم را به خطر بیندازند. به همین دلیل یک آزمایش با هدف بررسی اثرات کودهای زیستی بر عملکرد، اجزای عملکرد و غلظت عناصر کم مصرف گیاه گوجه فرنگی تحت تنش کادمیوم به اجرا درآمد. این آزمایش بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار انجام گردید. فاکتور تلقیح با کودهای زیستی شامل سه تیمار :M1 باکتری ازتوباکترکروکوکوم + قارچ میکوریز + باکتری جنس آزوسپریلوم، M2: باکتری جنس باسیلوس + باکتری جنس سودوموناس + باکتری ازتوباکتر کروکوکوم + قارچ میکوریز، :M3 باکتری ازتوباکترکروکوکوم + قارچ میکوریز + باکتری جنس سودوموناس و M0 تیمار بدون تلقیح کود زیستی بود. فاکتور آلودگی خاک به کادمیوم دارای سطوح صفر، 5، 10، 20، 40، 80 میلیگرم کادمیوم در کیلوگرم خاک بود. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که تلقیح خاک با کودهای زیستی عملکرد، اجزای عملکرد و غلظت عناصر کم مصرف گیاه را بطور معنیداری افزایش داد. بیشترین میزان عملکرد از تیمار کود زیستی M1 بدست آمد بطوری که با بقیه تیمارها تفاوت معنیدار داشت و در مقابل میزان عملکرد بدست آمده از تیمار کود زیستی M3 در حدی بود که با تیمار شاهد کود زیستی تفاوت معنیدار نداشت. ولی با اقزایش سطوح آلودگی خاک به کادمیوم غلظت عناصر کم مصرف، عملکرد و اجزای عملکرد گیاه بطور معنیداری کاهش یافت. سطح 80 میلی گرم کادمیوم در کیلوگرم خاک، عملکرد گوجه فرنگی را نسبت به سطح شاهد کادمیوم به میزان 67 درصد کاهش داد.
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2766_39d3542add9e7b241eca6bb9e96f82e4.pdf
2016-02-20
45
64
گوجه فرنگی
کودهای زیستی
عنلصر کم مصرف
کادمیوم
اکبر
نعمتی
akbar_nemati67@yahoo.com
1
دانشجوی کارشناسی ارشد
LEAD_AUTHOR
احمد
گلچین
agolchin2011@yahoo.com
2
استاد گروه علوم خاک
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
مطالعه تغییرات برخی شاخصهای فیزیکی کیفیت خاکهای لسی در امتداد یک ترانسکت اقلیمی استان گلستان
با توجه به اینکه مفهوم فرسایشپذیری خاک پیچیده است، از شاخصهایی جهت ارزیابی آن استفاده میشود. اقلیم به عنوان یکی از عوامل خاکساز، تأثیر عمدهای بر این شاخصها دارد. مطالعه حاضر به منظور، تعیین اثر اقلیمهای متفاوت بر شاخصهای فیزیکی کیفیت خاکهای لسی در استان گلستان انجام گرفت. به منظور انجام این مطالعه دو ترانسکت شمالی جنوبی و شرقی غربی در اراضی شیب دار لسی استان با کاربری مرتع اما با شرایط اقلیمی متفاوت انتخاب گردید. نمونه برداریها از 7 منطقه با 6 تکرار و از عمق 0 تا 30 و 30 تا 60 سانتیمتری در طول دو ترانسکت انجام شد. شاخصهای آمزکتا، خمیرایی، سطح ویژه ذرات خاک، ظرفیت تبادل کاتیونی و بافت خاک اندازهگیری شدند. نتایج نشان داد که تغییرات خصوصیات اندازهگیری شده در ترانسکت اول یعنی از شمال به طرف جنوب و (ترانسکت دوم) از شرق به غرب استان از روند خاصی پیروی میکنند. تغییرات میانگین شاخص آمزکتا، در طول ترانسکت اول از 05/0 تا 23/0 و در ترانسکت دوم از 42/0 تا 30/0 میلیمتر و سطح ویژه ذرات در ترانسکت اول از 95/51 تا 04/72 و در ترانسکت دوم از 27/94 تا 52/145 مترمربع بر گرم متغیر بود. تغییرات شاخص خمیرایی، سطح ویژه ذرات و ظرفیت تبادل کاتیونی در طول هر دو ترانسکت روند افزایشی داشتند و شاخص آمزکتا در طول ترانسکت اول روند افزایشی و در طول ترانسکت دوم روند کاهشی از خود نشان داد. طبق نتایج خاکدانه-سازی و پایداری خاکدانه به همراه نسبت اندازه ذرات در خاک در کاهش فرسایشپذیری خاکهای لسی تاثیر بسزائی دارد.
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2767_9d39593903ee13658c6946dab14c36af.pdf
2016-02-20
65
79
شاخصهای فرسایشپذیری
خاکهای لسی
سطح ویژه ذرات
پایداری خاکدانه
امیر
جعفری هنر
jfr_amir@yahoo.com
1
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
LEAD_AUTHOR
فرشاد
کیانی
kianifarshad@yahoo.com
2
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
AUTHOR
فرهاد
خرمالی
khormali@yahoo.com
3
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
ارزیابی روش غیرپارامتریک k- نزدیکترین همسایه و سیستمهای شبکه عصبی مصنوعی برای برآورد هدایت هیدرولیکی اشباع خاک
هدایت هیدرولیکی اشباع خاک از مهم ترین ویژگی های فیزیکی خاک است لیکن در بیشتر موارد به علت محدودیتهای عملی و یا هزینهای، اندازهگیری آن با دشواری همراه است. در این پژوهش مدلهای مختلف شبکه های عصبی مصنوعی با نوعی از الگوریتمهای غیرپارامتریک از نوع یادگیرندههای تنبل موسوم به k-نزدیکترین همسایه، برای تخمین هدایت هیدرولیکی اشباع خاک از روی دادههای سهلالوصول خاک، مورد مقایسه قرار گرفت. در این تحقیق 151 نمونه از خاکهای زراعی اطراف بجنورد، انتخاب و متغیرهای کمکی شامل فراوانی ذرات، جرم مخصوص حقیقی و ظاهری همچنین هدایت الکتریکی عصارة اشباع خاک (ECe)، درصد مواد آلی خاک (OM)، رطوبت اشباع خاک (θs)، و میزان مواد خنثی شونده آن (TNV) جهت برآورد هدایت هیدرولیکی اشباع به کار گرفته شد. استفاده از پارامترهای آماری نشان داد که از لحاظ دقت برآورد، روش شبکه عصبی مصنوعی در مقایسه با روش غیر پارامتریک k-نزدیکترین همسایه در شرایط ارائه تمامی پارامترها (با داشتن آمارههای 97/0=r،946/0=EF، 798/8=RMSE، 446/28= MEو 134/0- =CRM) نسبت به سایر روشها و مدلهای ورودی از دقت قابل قبولی برخوردار می باشد و می تواند به عنوان روشی جایگزین برای اشتقاق توابع انتقالی خاک، بهویژه هنگامی که فراهمی دادههای جدید، نیاز به اشتقاق مجدد این توابع را الزامآور میکند، به کار رود.
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2768_cb02e018cf09cb90344ddd46a90f423a.pdf
2016-02-20
81
95
روشهای شبکه عصبی مصنوعی
تکنیک k-نزدیکترین همسایه
هدایت هیدرولیکی اشباع
عباس
خاشعی سیوکی
abbaskhashei@yahoo.com
1
عضو هیات علمی گروه مهندسی آب دانشگاه بیرجند
LEAD_AUTHOR
وحید
جلالی موخر
v.jalali@uk.ac.ir
2
عضو هیئت علمی گروه علوم خاک دانشگاه شهید باهنر کرمان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی تاثیر سرب بر برخی ویژگیهای رویشی هشت رقم ذرت در یک خاک آهکی
امروزه آلودگی خاکها به فلزات سنگین، یکی از نگرانیهای مهم زیست محیطی به شمار میرود. در بین فلزات سنگین، سرب بدلیل، اثراتی که میتواند بر سلامتی انسان و محیط زیست داشته باشد، به عنوان یکی از نگرانیهای اصلی به شمار میرود. این تحقیق در شرایط گلخانهای و با هدف بررسی توانایی ارقام مختلف ذرت در تجمع فلز سرب در اندامهای خود اجرا گردید. تیمارهای آزمایشی شامل چهار سطح سرب (صفر، 100، 200 و 400 میلیگرم بر کیلوگرم خاک) و هشت رقم ذرت (260، 301، 302، 370، 500، 604، 647 و 704) در قالب آزمایش فاکتوریل با طرح پایه کاملاً تصادفی و با سه تکرار بود. بر اساس نتایج بدست آمده، با افزایش غلظت کلرید سرب در خاک، وزن خشک شاخساره و ریشه کاهش یافت. همچنین، در اکثر ارقام )به استثنای رقم260( مشاهده گردید که کلرید سرب (به ویژه در غلظت400میلیگرم برکیلوگرم) موجب کاهش ارتفاع شاخساره و طول ریشه در مقایسه با تیمار شاهد گردید. نتایج حاصله نشان داد که میزان سرب تجمع یافته در ریشه بیشتر از شاخساره بود و با افزایش سطوح سرب در خاک، غلظت این عنصر سمی در اندامهای گیاهی (ریشه و شاخساره) به طور معنیداری افزایش یافت (05/0>P). بیشترین غلظت سرب بشاخساره (33/54 میلیگرم برکیلوگرم) و ریشه (11/325 میلیگرم برکیلوگرم) در تیمار سرب 400 میلیگرم برکیلوگرم رقم 704 مشاهده گردید. مقدار شاخص فاکتور انتقال و غلظت زیستی شاخساره و ریشه کمتر از یک بدست آمد. برای بررسیهای بیشتر، پیشنهاد میگردد که این ارقام در غلظتهای بالاتر سرب نیز بررسی گردند.
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2769_e6b39bfe496cdf891fdf0a1663d54cd3.pdf
2016-02-20
97
112
ذرت
سرب
گیاه پالایی
فاکتور انتقال
غلظت زیستی
مهدی
تفویضی
tafvizi.m@ut.ac.ir
1
فارغ التحصیل
AUTHOR
بابک
متشرع زاده
moteshare@ut.ac.ir
2
استادیار گروه مهندسی علوم خاک پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
LEAD_AUTHOR
غلامرضا
ثواقبی
savagheb@ut.ac.ir
3
استاد گروه مهندسی علوم خاک پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
جذب نیکل در برخی از خاکهای آهکی ایران
جذب فلزات از فاز مایع بر روی فاز جامد یکی از مهمترین فرآیندهای شیمیایی است که رفتار و زیست فراهمی فلزات درخاکها را تحت تاثیر قرار میدهد. در این پژوهش مشخصات جذب نیکل در 20 خاک آهکی ایران در دامنهای از غلظت نیکل ( mgL-123/751 – 87/5) و دمای ثابت 25 درجه سلسیوس با استفاده از همدماهای جذب مورد مطالعه قرار گرفت. هم دمای جذب نیکل در همه خاکها رفتار غیر خطی داشت. نتایج نشان داد که همدماهای جذب فروندلیچ، لانگمویر و ریدلیچ- پترسون برازش خوبی به داده های جذب نیکل دارند (00/1-92/0r2= ، و 99/0-94/0r2= و 00/1-94/0r2= به ترتیب برای معادلههای لانگمویر، فروندلیچ و ریدلیچ - پترسون). حداکثر جذب نیکل (qmax) دامنهای بین 1369 تا 5378 میلیگرم بر کیلوگرم داشت و این پارامتر رابطه مثبت و معنی داری با مقدار ظرفیت تبادلی کاتیونی (01/0>P، 76/0=r2)، رس (01/0>P، 75/0=r2) و کربن آلی (01/0>P، 50/0=r2) خاک داشت. ضریب فروندلیچ (KF) همبستگی معنیداری با مقدار کربن آلی و رس خاک داشت در حالیکه پارامترهای معادله ریدلیچ-پترسون رابطه معنی-داری با ویژگیهای خاک نداشتند. نتایج این پژوهش نشان داد که رابطه معنی داری بین جذب نیکل و مقدار کربنات کلسیم معادل خاک وجود ندارد.
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2770_f92385bd260c39ee64d3dfcd008b6df2.pdf
2016-02-20
113
127
همدماهای جذب
خاکهای آهکی
معادله ریدلیچ پترسون
لانگمویر
فروندلیچ
هادی
واثقی
vaseghihadi@yahoo.com
1
دانشجوی کارشناسی ارشد
AUTHOR
کریم
شهبازی
shahbazikarim@yahoo.com
2
موسسه تحقیقات خاک و آّب
LEAD_AUTHOR
علی
خانمیرزایی
alikhanmirzai@yahoo.com
3
دانشگاه آزاد کرج
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی برخی ویژگی های افزاینده رشدی جدایه های باکتریایی بدست آمده از کودهای جانوری و شناسایی جدایههای برگزیده
سابقه و هدف: رشد گیاهان در خاکهای کشاورزی وابسته به فاکتورهای زیستی بسیاری میباشد. ﺑﺎﮐﺘﺮیﻫﺎی افزاینده رﺷﺪ گیاه از راه های ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ و ﻏﯿﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻣﯽﺗﻮاﻧند مایه اﻓﺰاﯾﺶ رﺷﺪ و کارکرد در ﮔﯿﺎﻫﺎن زراﻋﯽ ﺷﻮد. کاهش پیامد های ناخواسته بهره گیری بیش از اندازه نهادههای کودی و رسیدن به سطح پایدار و مطلوب تولید از اهداف کشاورزی پایدار است. بهره گیری از ریزجانداران به دلیل بهبود حاصلخیزی خاک و جذب عناصر غذایی، منجر به افزایش رشد و کارکرد گیاهان و بهبود سلامت خاک می شود. هدف از این پژوهش جداسازی و ناب سازی باکتریها از کودهای جانوری، ارزیابی ویژگیهای افزاینده رشدی گیاه آنها و شناسایی جدایههای برگزیده بود.موادو روشها: در این پژوهش برای شناسایی ویژگی های افزاینده رشد باکتریها، از ده نمونه کود جانوری سرزمین های گوناگون، 27جدایه در محیط NBRIP جامد بر پایه پیدایش هاله، تندی رشد وویژگی های مورفولوژیک، نابسازی شدند و سپس از دیدگاه ویژگی های PGP شامل توان ساخت اکسین، سیدروفور، HCN، حل کردن فسفات های نامحلول وتراوش آنزیم های پروتئاز، سلولاز، آلفا آمیلاز و فیتاز ارزیابی شد و در پایان جدایههای برگزیده بر پایه 16S rRNA شناسایی شدند.یافتهها: از میان جدایههای بررسی شده جدایهی شماره 7 با آزادسازی 3/13و373 میلیگرم در لیتر فسفراز فسفات آلومینیوم و تری کلسیم فسفات بیشترین توان انحلال فسفاتهای نامحلول را نشان دادند. همبستگی منفی معنیداری (, p≤0.0186/0-=r) میان توان انحلال تریکلسیم فسفات و pH وجود داشت. همچنین جدایه 21 بیشترین میزان اکسین را به اندازه 8/52 میلیگرم در لیتر فراوری نمود. تنها جدایههای 53 و30 توان ساخت HCN را دارا بودند. از مجموع 27 جدایه باکتریایی بررسی شده تنها سه جدایه توان تراوش هر سه آنزیم پروتئاز، آلفا آمیلاز و کربوکسی متیل سلولاز را فرآوری نموده و جدایه 49 بیشترین هاله را در اندازهگیری هر سه آنزیم نشان داد. سنجش فعالیت فیتاز برون یاخته ای نشان داد که تنها 6 جدایه توان ساخت این آنزیم هستند. آنالیز توالیهای 16S rRNA جدایه های برگزیده نشان داد که جدایه های یاد شده همانندی بسیاری به باکتریهای جنس های Enterobacter, Sphingobium, Serratia داشتند. تنها یکی از سه جدایه برگزیده هاله اندکی در محیط CAS-agar پدید آورد و دو جدایه دیگر بدون توان ساخت سیدروفور بودند.نتیجهگیری: ویژگیهای افزاینده رشدی گیاه در جدایههای باکتریایی بررسی شده در این پژوهش نشان داد که برخی از جدایهها توانایی بهره گیری بالقوه به عنوان باکتری افزاینده رشد گیاه را دارا میباشند. آن دسته از جدایههای توانمند در ساخت آنزیم های پروتئاز، آمیلاز و سلولاز نه تنها دارای توانایی بهره گیری در بخش کشاورزی هستند بلکه وابسته به اهمیت این دسته از آنزیم ها به ویژه پروتئاز و آمیلاز در صنعت میتوانند از این نظر نیز مورد بررسی قرار گیرند.
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2771_ab3b8d409cc40994513612b98d11cfd0.pdf
2016-02-20
129
144
تریکلسیم فسفات
فسفات آلومینیوم
اکسین
فیتاز
افزاینده رشد گیاه
الهام
نورزاده روشن
el.nurzadeh@yahoo.com
1
گرگان
AUTHOR
رضا
قربانی نصرآبادی
rgnasr@yahoo.com
2
هیات علمی
LEAD_AUTHOR
مجتبی
بارانی مطلق
mbarani2002@yashoo.com
3
گرگان
AUTHOR
احمد
یامچی
yam12001@yahoo.com
4
گرگان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تشکیل و مورفولوژی افقهای آرژیلیک در برخی از خاکهای نیمهخشک غرب دریاچه اورمیه
در این پژوهش افقهای آرژیلیک در خاکهای آهکی نیمهخشک غرب دریاچه اورمیه با رژیمهای رطوبتی و حرارتی زریک و مزیک مورد مطالعه قرار گرفتند. بدین منظور یک توالی پستی و بلندی متشکل از چهار تیپ اراضی دشت دامنهای، فلات، تپه و کوهستان مطالعه گردید. در هر تیپ اراضی سه خاکرخ حفر و تشریح شدند و خصوصیات مورفولوژیکی آنها تعیین گردید. از هر کدام از افقهای مشخصه شناسایی شده نمونههای دست خورده جهت انجام آزمایشهای فیزیکی و شیمیایی و نمونههای دست نخورده و جهتدار جهت مطالعات میکرومورفولوژی تهیه گردیدند. خصوصیات فیزیکی و شیمیایی این خاکها بر اساس روشهای استاندارد تعیین گردید. جهت انجام مطالعات میکرومورفولوژیکی، مقاطع نازک با ضخامت 30-25 میکرون از نمونههای دست نخورده و جهتدار تهیه گردید و با میکروسکوپ پولاریزان و در نورهای پولاریزه متقاطع (XPL) و ساده (PPL) مطالعه گردیدند. مشاهدات صحرایی حضور افقهای آرژیلیک را تنها در خاکرخهای واقع در تیپهای اراضی دشت دامنهای و فلات نشان داد و نتایج فیزیکوشیمیایی و میکرومورفولوژی نیز حضور این افقها را تایید کرد. براساس نتایج حاصله افقهای آرژیلیک در این خاکها هیو قرمزتر، رس بیشتر و نسبت رس ریز به رس کل بیشتری نسبت به افقهای فوقانی داشتند. بررسی مقاطع نازک نشان داد که در این خاکها پوستههای رسی به صورت پوششهایی با ضخامت mm 34/0- 08/0 در سطوح منافذ و ذرات اسکلتی حضور دارند و 7% - 2 مقاطع نازک در افق-های آرژیلیک را شامل میشوند و در مواردی تمام فضای منافذ را پر کردهاند. با توجه به اقلیم نیمهخشک فعلی منطقه و حضور مقادیر نسبتا زیاد کربنات کلسیم معادل در این خاکها، تشکیل افق آرژیلیک در خاکهای این منطقه به اقلیم مرطوبتر گذشته نسبت داده شد و بنابراین افقهای آرژیلیک در این خاکها در شرایط اقلیمی فعلی تشکیل نشدهاند و یک عارضه باقیمانده از اقلیمهای مرطوبتر گذشته در اوایل کواترنر هستند. در برخی از خاکهای مورد مطالعه، پوستههای رسی توسط کربنات کلسیم پوشش یافته و در مواردی محو شدهاند. پوشانده شدن پوستههای رسی توسط کربنات کلسیم نشان میدهد که اقلیم منطقه از مرطوب به خشک تغییر یافته و سبب تشکیل تجمعات کربنات کلسیم در افقهای آرژیلیک و تبدیل آنها به افقهای مرکب آرژیلیک- کلسیک شده است و لذا این خاکها پلیژنتیک هستند. علاوه بر این، حضور افقهای آرژیلیک در این خاکها نشان میدهد که منطقه مورد مطالعه از نظر ژئومورفولوژیکی پایدار بوده است و پایداری ژئومورفولوژیکی منطقه همراه با سایر شرایط مساعد برای جابجایی رس در طول خاکرخ (از قبیل اقلیم مرطوب)، منجر به تشکیل افقهای آرژیلیک در این منطقه گردیده است.
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2772_bf97d7c94966f01972bf693d0075a67d.pdf
2016-02-20
145
160
افق آرژیلیک
پوسته رسی
پلیژنز
تغییر اقلیم
میکرومورفولوژی
شهرام
منافی
smanafy@yahoo.com
1
دانشگاه ارومیه رده بندی
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
وابستگی اندازهگیریهای هدایت هیدرولیکی اشباع مزرعهای به اندازه استوانه در یک خاک لوم رسی
هدایت هیدرولیکی اشباع مزرعهای (Kfs) یکی از مهمترین ویژگیهای خاک است که نقش مهمی در کیفیت خاک دارد. بااینحال، بهویژه در خاکهای ساختماندار اندازهگیری Kfs دشوار و وقتگیر است. بنابراین راستیآزمایی روشهای ساده و سریع برای اندازهگیری Kfs بهمنظور پایش مؤثر خاک ضروری است. این مطالعه بهمنظور ارزیابی تأثیر اندازه استوانه (استوانههایی با قطرهای 5/5، 88/10، 16 و 8/31 سانتیمتر) بر Kfs اندازهگیری شده با الگوی بارافتان سادهسازی شده (SFH) به روش تکاستوانه در یک خاک لومرسی ساختماندار انجام گرفت. افزون براین، تأثیر خاکورزی مرسوم بر Kfs نیز ارزیابی و Kfs اندازهگیری شده، به روش های استوانه دوگانه (DR) و SFH مقایسه گردید. نتایج نشان داد بااینکه اندازه استوانه بر Kfs اندازهگیری شده تأثیر داشت، ناهمخوانی بین نتایج Kfs اندازههای مختلف استوانه و روش SFH و DR از نظر کاربردی قابل چشمپوشی بود (ضریب ناهمخوانی کمتر از 27/0). اثر عملیات خاکورزی بر Kfs اندازهگیری شده چشمگیر بود (اختلاف 2 تا 3 برابری). روشهای SFH و DR میانگینهایی متفاوت از نظر آماری از Kfs ارائه دادند. بااینحال، تفاوت Kfs اندازهگیری شده با بزرگترین استوانه درروش SFH تفاوتی کاربردی با Kfs بدست آمده با روش DR نداشت (ضریب ناهمخوانی کمتر از 37/0). همچنین، ضریب تغییرات مقادیر Kfs بدست آمده با روش DR بیشتر از اندازهگیریهای SFH بود. مدتزمان اجرای آزمایش نفوذ با روش SFH بهمراتب کوتاهتر از روش DR بود. بهطورکلی، مقادیر میانگین Kfs بدست آمده با روش SFH برای پایش تأثیر خاکورزی مناسب بود.
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2773_9db93d1859949ad92971dc05ad424d31.pdf
2016-02-20
161
175
هدایت هیدرولیکی اشباع مزرعهای
بارافتان سادهسازی شده
اندازه استوانه
هیوا
خانی چراغبدال
st_h.khani@urmia.ac.ir
1
دانشگاه ارومیه
AUTHOR
حبیب
خداوردیلو
h.khodaverdiloo@urmia.ac.ir
2
دانشگاه ارومیه
LEAD_AUTHOR
حسین
عسگرزاده
asgarzadeh8688@gmail.com
3
دانشگاه ارومیه
AUTHOR
شجاع
قربانی دشتکی
shoja2002@yahoo.com
4
انشگاه شهرکرد
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی اثر باکتری های محرک رشد بر غلظت برخی عناصر غذایی تحت شرایط آبیاری با آب شور در برنج (Oryza sativa L.)
شوری، به دلیل ایجاد سمیت و جلوگیری از جذب آب و عناصر غذایی، یکی از مهمترین محدودیتهای رشد گیاهان زراعی و به عنوان مشکل بزرگ کشاورزی است. در این تحقیق تأثیر چهار سویه از باکتری سودوموناس فلورسنتدار بر جذب عناصر غذایی تحت شرایط آبیاری با آب شور در برنج مورد بررسی قرار گرفت. بهاین منظور آزمایشی گلدانی به صورت فاکتوریل، براساس طرح پایه کامل تصادفی در چهار تکرار انجام پذیرفت. عامل اول شامل پنج سطح شوری آب آبیاری (700، 1400، 2800، 4200، 5600 میکروزیمنس بر سانتیمتر) و عامل دوم شامل چهار مایه تلقیح (سودوموناس پوتیدا 4، سودوموناس پوتیدا 11، سودوموناس پوتیدا 108، سودوموناس فلورسنت 169) و یک تیمار بدون تلقیح بود. ریشه نشاء برنج رقم طارم پس از تلقیح با سویههای مورد نظر در گلدانها کاشته شدند. آبیاری با تیمارهای مختلف آب شور درطول دوره رشد گیاه در حد اشباع انجام شد. در مرحله گلدهی، از برگ پرچم به منظور تعیین میزان عناصر غذایی نیتروژن، فسفر و پتاسیم نمونهبرداری شد. پس از برداشت برای تعیین میزان عناصر غذایی در دانه، نمونه بذر به آزمایشگاه منتقل شد. نتایج نشان داد که با افزایش شوری آب آبیاری، غلظت کلیه عناصر غذایی در برگ و دانه برنج بهطور معنیداری (01/0 P
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2774_66163c62ae4453bffd7054c44ebe0464.pdf
2016-02-20
177
190
برنج
شوری
عناصر غذایی
سودوموناس فلورسنت
ساره
رجبی اگره
r.sareh@gmail.com
1
مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی مازندران
LEAD_AUTHOR
محمد علی
بهمنیار
mali.bahmanyar@gmail.com
2
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری
AUTHOR
کاظم
خاوازی
khavazik@yahoo.com
3
موسسه خاک و آب کشور
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تأثیر پومیس بر ظرفیت نگهداشت آب در خاک، رشد و عملکرد گلرنگ بهاره در شرایط دیم
یکی از روشهای نوین در علم آب و خاک استفاده از مواد سوپرجاذب جهت ذخیره رطوبت در خاک است. تحقیق حاضر به منظور بررسی تأثیر سطوح مختلف پومیس بر نگهداشت آب در خاک و رشد و عملکرد گیاه گلرنگ در شرایط دیم در ایستگاه تحقیقاتی خواجه در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار و در کرت هایی به ابعاد 5×4 متر انجام گردید. تیمارهای آزمایش شامل پنج سطح پومیس(A: صفر، :B 5، C: 10، D: 15 و E: 50 تن در هکتار) بودند. قبل از کشت، مقدار پومیس برای هر کرت محاسبه و تا عمق 20 سانتیمتری با خاک مخلوط گردید. سپس عمل کشت به صورت بذرپاشی صورت گرفت و تعداد بذور جوانهزده در ده روز اول کشت تعیین گردید. مقدار رطوبت حجمی خاک و ارتفاع گیاه به دفعات مختلف در طول فصل رشد و وزن هزار دانه و عملکرد گیاه در پایان فصل رشد اندازه گیری گردید. نتایج حاصل نشان داد که کاربرد پومیس در خاک باعث افزایش معنیدار رطوبت حجمی خاک، جوانه زنی، وزن هزار دانه، عملکرد دانه ( 0.01>P) و ارتفاع گیاه گلرنگ (0.05>P) گردید. بنابراین افزودن پومیس به خاک باعث بهبود شرایط فیزیکی خاک (افزایش تخلخل کل، ظرفیت نگهداشت آب در خاک و جلوگیری از تشکیل سله در سطح خاک) میشود که این امر منجر به افزایش رشد و عملکرد گیاه میگردد.
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2775_7d02f7bcb620e9e75abbf8bc427d6853.pdf
2016-02-20
191
204
پومیس
رطوبت حجمی
سله
گلرنگ
داود
زارعحقی
davoodzarehagi@yahoo.com
1
دانشگاه تبریز
AUTHOR
محمدرضا
نیشابوری
neshmr@hotmail.com
2
دانشگاه تبریز
AUTHOR
محمد ابراهیم
صادقزاده ریحان
mebsadeghzadeh@yahoo.com
3
مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان آذربایجان شرقی
AUTHOR
رضا
حسنپور
reza.hassanp@gmail.com
4
دانشگاه تبریز
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی تأثیر برخی ﺧﺼﻮﺻﯿﺎت ﺧﺎک بر جذب آرسنیک و کادمیوم توسط گیاه دارویی خارمریم (Silybum marianum)
در این پژوهش، ﻧﻘﺶ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎت ﺧﺎک بر جذب آرﺳﻨﯿﮏ و کادمیوم خاک توسط گیاه دارویی خارمریم (Silybum marianum) و نیز توانایی گیاه پالایی آن، مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور منطقه اطراف کارخانه آسفالت شهرستان کلاله، به 6 قطعه (A, B, C, D, E, F) با مساحت تقریبی هر کدام یک هکتار تقسیم شد. مناطق A و D در دو طرف رودخانه، نزدیکترین مناطق به کارخانه آسفالت هستند. یک منطقه غیر آلوده نیز به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. مقدار تجمع آرسنیک در گیاهان جمعآوری شده از کرتهای A و D (83/6 و 18/6 میلیگرم آرسنیک بر کیلوگرم وزن خشک گیاه) از حد مجاز در گیاه بیشتر میباشد. همچنین بیشترین میزان جذب کادمیوم در کرت A (58/1 میلیگرم کادمیوم بر کیلوگرم وزن خشک گیاه) و بعد از آن کرت D با مقدار جذب (41/1 میلیگرم کادمیوم بر کیلوگرم وزن خشک گیاه) مشاهده شد که در هر دو کرت بیشتر از حد مجاز استاندارد بوده است. با توجه به نتایج، بین ظرفیت تبادل کاتیونی و کربن آلی خاک با آرسنیک و کادمیوم جذب شده در گیاه همبستگی منفی دیده شد. در پژوهش حاضر، مقدار آرسنیک جذب شده در گیاهان مناطقی که اسیدیته و شوری بالاتری داشتند، بیشتر بوده است. با توجه به این که شاخص تجمع زیستی هم در ریشه و هم در اندام هوایی برای هر دو فلز آرسنیک و کادمیوم، در تمام کرتها کوچکتر از یک بود، گیاه خارمریم نمیتواند گیاه بیش اندوز، برای این دو عنصر باشد.
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2776_e69ff9e7499eb433455a42c4a23c1665.pdf
2016-02-20
205
218
"آسفالت"
"خارمریم"
"فلزات سنگین"
"گیاه پالایی"
زهرا
عربی
arabi_z2003@yahoo.com
1
دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرگان
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
اثر تنش خشکی و تلقیح قارچهای میکوریز و باکتریهای همزیست بر شاخصهای رویشی گیاه نخود(Cicer arietinum L.)
خشکی، گرما و سرما به ترتیب مهمترین تنشهای غیرزنده در گیاه نخود میباشند. بهبود ویژگیهای ریشه(طول و حجم ریشه) یکی از روشهای افزایش مقاومت به خشکی در نخود است. همزیستی میکوریزی با مکانیسمهای مختلف مقاومت به خشکی گیاه میزبان را افزایش میدهد. جهت ارزیابی تاثیر تنش خشکی و نقش قارچهای میکوریزی در تعدیل اثرات خشکی، آزمون گلخانهای در ایستگاه تحقیقات کشاورزی دیم مراغه در قالب آزمایش کرتهای خرد شده بر روی گیاه نخود انجام شد. سطوح رطوبت شامل رطوبت ظرفیت زراعی، تنش رطوبتی ملایم و تنش رطوبتی شدید بعنوان کرتهای اصلی و تلقیح با قارچهای میکوریز شامل تلقیح با Glomus mosseae، تلقیح با G.intraradices ، تلقیح با هر دو قارچ و شاهد بدون تلقیح و نیز تلقیح گیاهان با باکتریهای همزیست(مزوریزوبیوم) در دو سطح با و بدون تلقیح، بعنوان کرتهای فرعی منظور شدند. اثر سطوح رطوبت بر تعداد غلاف، تعداد دانه، وزن خشک بخش هوایی و ریشه، ارتفاع بوته و حجم ریشه معنیدار بود. تلقیح باکتریهای مزوریزوبیوم تمام شاخصهای اندازهگیری شده(بجز زمان گلدهی) را در مقایسه با شاهد بدون باکتری بطور معنیدار افزایش داد. با کاهش رطوبت خاک از FC به 5- و 10- بار، وزن خشک بخش هوایی نخود در تیمار شاهد بدون قارچ به ترتیب 3/47و5/78درصد کاهش نشان داد در حالیکه در تیمار تلقیح قارچ mosseae .G این ارقام 5/40و 2/71 درصد و در تیمار G.intraradices 7/37و5/72 درصد بود. در تیمار تلقیح توام دو قارچ در رطوبت 10-بار کاهش معادل78درصد بود ولی در رطوبت 5-بار نه تنها وزن خشک کاهش نیافت بلکه به میزان 22درصد افزایش نشان داد.
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2777_d75496d9a0a99b7f72f56dba7b2a6373.pdf
2016-02-20
129
231
قارچ گلوموس
گره ریشه
مزوریزوبیوم
مقاومت به خشکی
مکش رطوبتی
حسین
بشارتی
besharati1350@yahoo.com
1
هیات علمی
LEAD_AUTHOR
صلاح الدین
مرادی
smoradi@yahoo.com
2
.
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تعیین کاربری اراضی برای اهداف کشاورزی و غیر کشاورزی با استفاده از سامانه تصمیم گیری میکرولیز
استفاده بیرویه و تخریب اراضی و نیاز به افزایش عملکرد در واحد سطح، ضرورت بهرهبرداری بهینه از اراضی را اجتنابناپذیر میسازد. بنابراینارزیابی، برنامهریزی و مدیریت اراضی، برای نیل بهتوسعه پایدار ضروری است.در این راستا سامانه تصمیم گیری میکرولیز، به منظور پشتیبانی از تصمیمگیری برای کشت می تواند کارساز باشد.لذا هدف از این مطالعه، برنامهریزی اراضی برای تعیین کاربری بهینه اراضی در بخشی از منطقه خواجه میباشد. برای نیل به اهداف، دادههای مزرعهای و آزمایشگاهی از 26 واحد اراضی اخذ وبهترتیبمحدودیتهای زیستاقلیمی،کلاس قابلیت، ارزیابی تناسب اراضی برای محصولات مورد مطالعه(آفتابگردان، خربزه، ذرت و یونجه) و کاربریهای جنگل و مرتع توسط مدلهای مربوطه تعیین شد. بر اساس مدلTerraza، کشت دیم همه محصولات بجز ذرت که با کاهش 60 درصدی همراه است، بقیه با کاهش 20 درصدی محصول امکانپذیر میباشد. بر اساس مدل Cervatana، 9 واحد اراضی (8/ 27 درصد کل اراضی) نامناسب و 17 واحد اراضی (2/72 درصد کل اراضی) مناسب برای اهداف کشاورزی تشخیص داده شدند. نتایج ارزیابیاراضی مستعدبااستفاده ازمدل Almagra نشان دادکه 1/18، 9/39 و 2/13 درصد از اراضیبه ترتیب درکلاسهای محدودیت متوسط (S3)، کم (S2) و بدون محدودیت (S1) قرار گرفتند. کاربرد مدل Sierra نشان داد که هیچکدام از گونههای جنگلی مناسب برای توصیه نیستند. بر اساس مدل نیزSierra2، 5 گونه بوتهای مناسب تشخیص داده شدند. در نهایت نقشههایکاربری تلفیقی با استفاده از مدلهای Almagraو Sierra بیانگر این مطلب است که سامانه تصمیمگیری میکرولیز میتواند در فرموله کردن کشاورزی پایدار مورد استفاده قرارگیرد.
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2778_1b268ccd3eb7ba3d6fae794e21e334c5.pdf
2016-02-20
233
246
واژه های کلیدی: میکرولیز
توسعه پایدار
زراعت
مرتع
جنگل
مسلم
ثروتی
moslemservati@gmail.com
1
عضو هیئت علمی دانشگاه ارومیه
LEAD_AUTHOR
علی اصغر
جعفرزاده
ajafarzadeh@tabrizu.ac.ir
2
عضو هیئت علمی دانشگاه تبریز
AUTHOR
فرزین
شهبازی
shahbazi@tabrizu.ac.ir
3
عضو هیئت علمی دانشگاه تبریز
AUTHOR
حسن
محمدی
hassan.mohammadi1369@gmail.com
4
دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه شاهد
AUTHOR
نیلوفر
تیمورپور
niloofar.teymourpour@gmail.com
5
دانشجوی کارشناسی ارشد
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تعیین الگوی کشت محصولات زراعی با تاکید بر سیاست کاهش مصرف کود و آب در استان مازندران ( مطالعه موردی شهرستان بهشهر)
چکیده:سابقه و هدف:محیط زیست یکی از مؤلفه های اصلی در سیاست های کلان جهانی بوده و بسیاری از مؤلفه های دیگر را تحت الشعاع قرار داده است به همین دلیل مهمترین عامل و پیش نیاز بسیاری از فعالیت ها در سطح کلان، سازگاری با محیط زیست است آلودگی های زیست محیطی یکی از مهمترین چالش های جامعه انسانی در قرن بیست و یکم است. کشاورزی دارای ارتباط نزدیک تری نسبت به سایر بخش های اقتصاد با محیط زیست است. محیط زیست از یک سو تامین کننده نهاده های اصلی مورد نیاز برای تولید محصولات کشاورزی همانند آب و خاک می باشد و از سوی دیگر متأثر از آلودگیهای ناشی از فعالیت های تولیدی بخش کشاورزی و به ویژه آلودگی آب و خاک به واسطه مصرف بی رویه نهاده های شیمیایی کود و سم می باشد. در دهه ی گذشته مصرف کودهای شیمیایی، اثرات و پیامدهای زیست محیطی نامطلوبی نظیرآلودگی آب و خاک و بروز مشکلاتی در خصوص وضعیت سلامت انسان ها و دیگر موجودات زنده را به همراه داشته است. هدف از این مطالعه بررسی اثرات کاهش مصرف کود و آب بر الگوی کشت شهرستان بهشهر است.مواد و روشها:در این مطالعه با استفاده از روش برنامه ریزی ریاضی مثبت(PMP) اثرات سیاست کاهش کود و آب بر الگوی کشت محصولات زراعی در زیر بخش زراعت شهرستان بهشهر، در استان مازندران بررسی شده است. برخی اطلاعات مورد نیاز این تحقیق شامل منابع در دسترس شهرستان از سازمان جهاد کشاورزی و سازمان آب منطقهای منطقه مورد مطالعه و همچنین مرکز آما ایران اخذ شده است، همچنین اطلاعات هزینه تولید و درآمدی زارعین منطقه بوسیله پرسشگری از زارعین شهرستان بهشهر بدست آمده است. روش نمونه گیری در این تحقیق روش ساده تصادفی بود و تعداد 133 نفر از زراعین شهرستان بهشهر مورد پرسشگری قرار گرفتند. یافته ها:نتایج نشان داد که در سیاست کاهش کود به میزان 49 درصد سطح زیر کشت تمام محصولات زراعی کاهش می یابد و بیشترین کاهش مربوط به محصول کلزا دیم می باشد. در سیاست کاهش کود به میزان 56 درصد نیز سطح زیر کشت همه محصولات کاهش می یابد که بیشترین کاهش مربوط به محصول گندم دیم می باشد. در سیاست کاهش مقدار آب به میزان 13درصد، سطح زیر کشت محصولات آبی کاهش و سطح زیر کشت محصولات دیم تغییری نمی یابد. در سیاست کاهش مقدار آب به میزان 93/13 سطح زیر کشت محصولات آبی کاهش و سطح زیر کشت محصولات دیم( گندم دیم، جو دیم و کلزا دیم) افزایش یافته است. نتیجه گیری:با توجه به اینکه بر اساس نتایج کاهش میزان کود بیشترین تاثیر را بر محصولات دیم دارد، بنابر این توصیه می شود کاهش میزان کود در مناطقی که محصولات دیم دارند با دقت و احتیاط بیشتری اعمال گردد، همچنین از آنجا که کاهش میزان آب باعث کاهش سطح زیر کشت محصولات آبی میشود، بنابر این پیشنهاد میشود برای اینکه سطح زیر کشت محصولات آبی کاهش نیابد، همزمان راندمان آبیاری با استفاده از آبیاری تحت فشار افزایش یابد تا تولید محصولات آبی تحت تاثیر کاهش مقدار مصرف آب قرار نگیرد.واژگان کلیدی : الگوی کشت، برنامه ریزی ریاضی مثبت، کود ، آب، مازندران
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2779_4cfae903d4cefde0f094925c04838372.pdf
2016-02-20
247
259
واژگان کلیدی : الگوی کشت
برنامه ریزی ریاضی مثبت
کود
آب
مازندران
ملیحه
آق ارکاکلی
maliheagh@yahoo.com
1
فارغ التحصیل کارشناسی ارشد دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
AUTHOR
رامتین
جولایی
r_joolaie@yahoo.com
2
عضو هیات علمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
LEAD_AUTHOR
علی
کرامت زاده
alikeramatzadeh@yahoo.com
3
عضو هیات علمی گروه اقتصاد کشاورزی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
AUTHOR
فرهاد
شیرانی بیدآبادی
farhadshirani2000@yahoo.com
4
عضو هیات علمی گروه اقتصاد کشاورزی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
ارزیابی اثرات بلندمدت فرسایش بر پتانسیل باروری خاک در حوضه کوهین استان قزوین
حفظ باروری خاک یکی از عوامل کلیدی در کشاورزی پایدار بهشمار میرود. فرسایش خاک در بلند مدت باعث کاهش باروری خاک میگردد. لذا بهمنظور پایداری تولیدات کشاورزی، تعیین فرسایش قابل قبول ضرورت دارد. در این پژوهش اثرات بلند مدت فرسایش بر باروری خاک در حوضه نمونه کوهین ارزیابی گردید. برای پیش بینی تغییرات باروری خاک ناشی از فرسایش در بلند مدت از شاخص باروری خاک استفاده شد. مقدار ماده آلی و ظرفیت نگهداری آب با افزایش عمق خاک بطور قابل توجهی کاهش پیدا کردند و بنابراین بیشترین تاثیر را بر شاخص باروری داشتند. مقدار میانگین سالانه فرسایش در حوضه با استفاده از روش سزیم، حدود 44 تن بر هکتار در سال برآورد شد. نتایج نشان داد با این مقدار فرسایش، باروری خاک سالانه 2% کاهش مییابد. با در نظر گرفتن 5% افت باروری خاک در برنامه زمانی 100 سال به عنوان حد استاندارد، فرسایش قابل تحمل بین سه تا شش تن بر هکتار در سال بدست آمد.
https://ejsms.gau.ac.ir/article_2780_2c362a7d006fe18ef00ef623f9d382d6.pdf
2016-02-20
261
266
واژه های کلیدی: شاخص باروری خاک
کشاورزی پایدار
آسیب پذیری خاک
حیدر
غفاری
heidar_ghafari@yahoo.com
1
دانشگاه تهران
LEAD_AUTHOR
منوچهر
گرجی
mgorji@ut.ac.ir
2
دانشگاه تهران
AUTHOR