دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
2
2017
08
23
اثرات کاربرد زغالزیستی و قارچهای میکوریز آربوسکولار بر رشد و ترکیب شیمیایی گیاه ذرت در یک خاک آهکی
1
23
FA
حمید رضا
بوستانی
دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی داراب، گروه مرتع و آبخیزداری، دانشگاه شیراز
hr.boostani@shirazu.ac.ir
مهدی
زارعی
گروه علوم خاک دانشگاه شیراز
mehdizarei@shirazu.ac.ir
وحید
براتی
بخش آگرواکولوژی دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی داراب، دانشگاه شیراز
vahid.barati.s@gmail.com
10.22069/ejsms.2017.12065.1690
سابقه و هدف: استفاده از زغالزیستی و کودهای آلی اثرات مثبتی بر حاصلخیزیخاک، تولید محصول و ترسیب کربن در خاک دارد. با اینحال، اثرات آنها بستگی به ویژگیهای خاک، گونهگیاهی و نوع ماده اولیه مورد استفاده در تولید زغال-زیستی دارد. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر کاربرد کود آلی (گوسفندی و مرغی) و زغالزیستی حاصل از آن، دو گونه قارچ میکوریز آربوسکولار و برهمکنش آنها بر عملکرد مادهخشک اندام هوایی و ریشه، درصدکلنیزاسیونریشه، شاخص کلروفیل و جذب برخی عناصر غذایی پرمصرف و کممصرف توسط گیاه ذرت در یک خاک آهکی در شرایط گلخانه بود. <br /> مواد و روشها: جهت انجام این پژوهش مقدار مناسبی خاک از افق سطحی (0-30) یک خاک آهکی برداشته و سپس هواخشک نموده و از الک 2 میلیمتری عبور داده شد. آزمایشی بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. فاکتور اول شامل کود آلی در پنج سطح (بدون کود آلی (Cl)، کود گوسفندی (SM)، کود مرغی (PM)، زغال-زیستی کود گوسفندی (SMB) و زغالزیستی کود مرغی (PMB) هر کدام 2 درصد وزنی) و فاکتور دوم تلقیح قارچی در سه سطح (عدم تلقیح (NG)، تلقیح با قارچ فونلیفورمیسموسه (FM)، تلقیح با قارچ گلوموسورسیفرم (GV) ) بود. زغال-هایزیستی با استفاده از گرماکافت کودهای آلی (دمای 500 درجهسلسیوس به مدت 4 ساعت) در شرایط اکسیژن محدود تولید شد. پس از اعمال تیمارها، کشت گیاه به تعداد 5 بذر ذرت رقم سینگلگراس 704 در عمق حدود 2 سانتیمتری در گلدانهای پلاستیکی انجامشد. در طول دوره رشد گیاه، رطوبتخاک با استفاده از آبمقطر در حدود 80 درصد ظرفیت مزرعه نگهداری شد. پس از 10 هفته از رشد گیاه، عملکردخشک اندامهوایی و ریشه، شاخصکلروفیل، درصدکلنیزاسیون-ریشه و غلظت نیتروژن، فسفر، پتاسیم، آهن، منگنز، مس و روی اندامهوایی اندازهگیری شد. میزان جذب عناصر نیز از طریق ضرب غلظتعناصر در عملکرد مادهخشک اندامهوایی، محاسبه شد.<br /> یافتهها: بیشترین افزایش کلنیزاسیونریشه در تیمار قارچ GV به میزان 112 درصد مشاهده شد. کاربرد تیمارهای آلی نیز (بجز SMB) درصدکلنیزاسیونریشه را بهطور معنیداری افزایش دادند. افزودن هر چهار نوع تیمار آلی سبب افزایش معنی-دار شاخصکلروفیل برگ ذرت نسبت به تیمار شاهد شد، بهطوریکه بیشترین میزان این شاخص در تیمار SM مشاهده شد. ترتیب عملکردخشک اندامهوایی و ریشه، جذب نیتروژن، فسفر و پتاسیم در تیمارهای آلی بهصورت PMB > PM > SMB > SM < Cl بود. همچنین، تاثیر کاربرد قارچ GV نسبت به قارچ FM در افزایش این شاخصها بهمراتب بیشتر بود. کاربرد قارچ GV بر خلاف قارچ FM سبب افزایش معنیدار جذب مس و منگنز بهترتیب به میزان 7/14 و 6/18 درصد نسبت به تیمار شاهد شد. ترتیب جذب مس و منگنز در تیمارهای مختلف آلی بهصورت PMB > PM > SMB > SM < Cl بود. در بین تیمارها فقط کاربرد مجزای زغالزیستی PMB و قارچ FM سبب افزایش معنیدار جذب آهن نسبت به تیمار شاهد شد. کاربرد قارچ FM بهمیزان 15 درصد و قارچ GV بهمیزان 4/45 درصد جذب روی را نسبت به تیمار شاهد افرایش دادند. ترتیب جذب روی در تیمارهای آلی بهصورت PMB=PM > SMB=SM > Cl بود. نتایج اثر متقابل تیمارها نشان داد که اثر کاربرد همزمان قارچ و کود آلی بر شاخصهای مورد مطالعه متفاوت و بستگی به نوع کود آلی و قارچ میکوریز کاربردی داشت.<br /> نتیجهگیری: نتایج نشان داد که استفاده از زغالهایزیستی SMB و PMB، در مقایسه با استفاده از ماده اولیه آنها، در افزایش عملکرد و جذب عناصر غذایی توسط گیاه ذرت موثرتر بودند. بهطورکلی بهنظر میرسد که کاربرد همزمان زغال-زیستی PMB و قارچ GV در بهبود اکثر فاکتورهای مورد مطالعه نسبت به دیگر تیمارها موثرتر بود.
درصد کلنیزاسیون ریشه,فونلیفورمیسموسه,گلوموسورسیفرم,جذب عناصر,کود آلی
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3769.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3769_6d76cd4274efea5c4e65ab313e715073.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
2
2017
08
23
ارزیابی تناسب اراضی برای کاشت نخل خرمای رقم کبکاب ( Phoenix dactylifera L.cv Kabkob) در استان بوشهر با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP)
25
45
FA
حجت
دیالمی
عضو هیات علمی
dialamy_s@yahoo.com
جواد
گیوی
دانشیار گروه علوم خاک دانشکده کشاورزی دانشگاه شهرکرد
jgivi@yahoo.com
مهدی
نادری خوراستگانی
دانشیار گروه علوم خاک دانشکده کشاورزی دانشگاه شهرکرد
khnaderi@yahoo.com
محمود
احمدپور
استاد یار گروه اقتصاد دانشکده کشاورزی دانشگاه زابل
mahmoud-ahmadpour@yahoo.com
روح اله
تقی زاده مهرجردی
استادیار گروه علوم خاک دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه اردکان
rh_taghizahe@yahoo.com
10.22069/ejsms.2017.11897.1682
چکیده<br /> سابقه و هدف: یکی از راههای شناسایی ظرفیت تولید اراضی و انتخاب کاربری متناسب با آن، انجام ارزیابی تناسب اراضی است. برای این منظور بایستی، ابتدا معیارهای اقلیمی و خصوصیات خاک تاثیر گذار در تولید، شناسایی شوند. همچنین با توجه به تنوع و عدم تساوی درجه اهمیت این معیارها، اولویتبندی آنها کاری ضروری است. این تحقیق با هدف شناسایی و اولویتبندی معیارهای تاثیرگذار در تولید خرما و ارزیابی تناسب اراضی برای کاشت نخل خرمای رقم کبکاب در استان بوشهر با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی انجام گردید.<br /> مواد و روشها: ابتدا زیرمعیارهای اقلیمی و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک تاثیر گذار در تولید محصول خرما، با استفاده از بررسی منابع علمی و انجام مطالعات خاکشناسی در مناطق مورد مطالعه، شناسایی و تعیین شدند. سپس ماتریس مقایسات زوجی در قالب روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی، تشکیل و براساس دیدگاه و نظر کارشناسان خبره، درجه اهمیت نسبی این زیرمعیارها تعیین گردید. در مرحله بعد وزن نسبی هر کدام از زیرمعیارها با استفاده از روش تقریبی میانگین حسابی محاسبه و بر اساس آن، اولویتبندی آنها انجام گرفت و در نهایت کلاسهای کیفی تناسب اراضی برای کاشت نخل خرمای رقم کبکاب با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی تعیین گردید.<br /> یاقتهها: نتایج نشان داد مهمترین زیرمعیارهای اقلیمی تاثیر گذار در تولید محصول خرما عبارتند از: طول فصل خشک، تعداد روزهای با بارندگی بیش از 5 میلی متر در مرحله رسیدگی میوه، میانگین دما طی سیکل رشد، گلدهی و رسیدگی میوه، مجموع نیاز گرمایی از مرحله گلدهی تا رسیدگی میوه، میانگین رطوبت نسبی سیکل رشد و تشکیل میوه، میانگین ساعات آفتابی و تعداد ماههای سال با میانگین سرعت باد بیش از 5 متر بر ثانیه طی سیکل رشد. همچنین نتایج اولویتبندی زیرمعیارهای اقلیمی با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی، نشان داد در بین عوامل اقلیمی تاثیر گذار در ارزیابی تناسب اراضی برای کاشت خرما، میانگین دمای مرحله گلدهی با وزن نسبی 161/0 و تعداد ماههای سال با میانگین سرعت باد بیش از 5 متر بر ثانیه طی مرحله سیکل رشد با وزن نسبی 08/0 به ترتیب دارای بیشترین و کمترین درجه اهمیت میباشند. نتایج بررسی منابع علمی و انحام مطالعه خاکشناسی در مناطق مورد مطالعه، برای شناسایی زیرمعیارهای مربوط به خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک مؤثر بر تولید خرما، نشان داد مهمترین این زیرمعیارها، عبارتند از: بافت خاک، میزان آهک، میزان گچ، اسیدیته، میزان کربن آلی، میزان پتاسیم قابل جذب، شوری و قلیائیت (نسبت جذب سدیم). و بر اساس نتایج اولویتبندی زیرمعیارهای خاک، شوری با وزن نسبی 27/0 و میزان گچ با وزن نسبی 041/0 به ترتیب دارای بیشترین و کمترین درجه اهمیت میباشند. نتایج ارزیابی کیفی تناسب اراضی با استفاده از روش AHP، نشان میدهد 75 درصد مناطق مورد مطالعه در استان بوشهر برای کاشت نخل خرمای رقم کبکاب، خیلی مناسب بوده و در کلاس تناسب S1 و 25 درصد نسبتاً مناسب بوده و در کلاس تناسب S2قرار میگیرند.<br /> نتیجهگیری: بر اساس نتایج این تحقیق، توصیه میشود در انتخاب مکان مناسب کاشت نخل خرما به عوامل دما در طی مرحله گلدهی و شوری خاک، اهمیت و توجه زیادی داده شود. <br /> واژه های کلیدی: نخل خرما، تناسب اراضی، تحلیل سلسله مراتبی، اولویتبندی
واژه های کلیدی: نخل خرما,تناسب اراضی,تحلیل سلسله مراتبی,اولویتبندی
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3770.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3770_acbb6455d4f2408a8bc2904bbd3a9ad1.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
2
2017
08
23
پیامد بخشهای فیزیکی مادهی آلی بر پایداری خاکدانهها در سه زمین جنگلی، چراگاهی و کشاورزی
47
65
FA
سعیده
بردسیری زاده
دانشجوی کارشناسی ارشد علوم و مهندسی خاک، دانشگاه ولی عصر (عج) رفسنجان
saedeh3317@gmail.com
عیسی
اسفندیارپور بروجنی
0000-0003-3331-7189
دانشیار گروه علوم و مهندسی خاک، دانشگاه ولی‎عصر (عج) رفسنجان‏
iesfandiarpour@yahoo.com
پیمان
عباس زاده دهجی
استادیار گروه علوم و مهندسی خاک، دانشگاه ولی‎عصر (عج) رفسنجان
abp_1114@yahoo.com
علی اصغر
بسالت پور
استادیار گروه علوم و مهندسی خاک، دانشگاه ولی‎عصر (عج) رفسنجان‏
a_besalatpour@yahoo.com
10.22069/ejsms.2017.10437.1621
سابقه و هدف: پایداری ساختمان خاک به توانایی یک خاک در نگهداری آرایش دانههای جامد و فضای میان آنها در هنگام روبرو شدن با تنشهای گوناگون برمیگردد. با آگاهی از کارکرد بسیار مهم مواد آلی در پیدایش و پایداری خاکدانهها، بخشهای گوناگون آنها بر پایداری خاکدانهها پیامدهای گوناگونی میتواند داشته باشند. همچنین، جداکردن بخشهای گوناگون مادهی آلی، به شناسایی بخشهای پاسخدهنده و پایدار مادهی آلی و جایگاه قرارگیری آنها در ساختار خاکدانه کمک میکند. هدف از این پژوهش، بررسی پیامد بخشهای گوناگون مادهی آلی بر پایداری خاکدانههای درشت (25/0< میلیمتر) و ریز (25/0≥ میلیمتر) با بهرهگیری از مدل شبکهی عصبی مصنوعی و رابطهی رگرسیون خطی میباشد. همچنین، در این پژوهش به بررسی ارتباط میان بخشهای گوناگون مادهی آلی خاک در اجزای گوناگون خاکدانهها، تأثیر نوع کاربری اراضی بر آنها و بررسی مؤثرترین بخش مواد آلی بر پایداری خاکدانهها در کاربریهای گوناگون پرداخته شد. بنابراین، بخشبندی مزبور در اجزای گوناگون خاکدانهها در سه کاربری جنگل، چراگاه و کشاورزی در شهرستان رابر مورد مطالعه قرار گرفت. <br /> مواد و روشها: شمار 15 نمونهی خاک رویین (صفر تا 10 سانتیمتر) به روش تصادفی با بیلچه از سه زمین با کاربری جنگل، چراگاه و کشاورزی از منطقهی رابر واقع در استان کرمان برداشت شد. پس از هواخشک کردن نمونههای برداشتشده و گذراندن آنها از الک چهار میلیمتری، میانگین وزنی قطر خاکدانهها برای خاکدانههای درشت و ریز اندازهگیری شد. سپس، بخشبندی مواد آلی هر گروه از خاکدانهها برای هر کدام از زمینهای یادشده انجام شد. در پایان، اندازهی کربن آلی در بخشهای گوناگون مادهی آلی و نیز اندازهی کل کربن آلی خاک تعیین شد و با توجه به وزن و درصد مادهی آلی هر بخش، درصدی از کل مادهی آلی که در هر بخش بود، برآورد گردید. سپس دادههای اندازهگیری مادهی آلی، همانند دادههای ورودی به مدل شبکهی عصبی مصنوعی معرفی شدند. همچنین، رابطهی رگرسیونی میان این متغیرها و پایداری خاکدانهها بررسی شد. <br /> یافتهها: این پژوهش نشان داد که مواد آلی دانهای سست پوشیده مادهی آلی (F1) در خاکدانههای درشت، بیشتر از خاکدانههای ریز بود. همچنین، این بخش از مادهی آلی در کاربری جنگل، بهدلیل بالاتر بودن درصد مادهی آلی آن در برابر دو کاربری دیگر، بیشتر بود. بخش پوشیده مادهی آلی دانهای (F2) در کاربری کشاورزی بسته به کارهای خاکورزی، خرد شدن خاکدانهها و آزاد شدن مادهی آلی پوشیدهشدهی درون آنها، کمتر بود. بخش سنگین مادهی آلی که همراه با مواد کانی بود (F3)، در برابر دو بخش دیگر، بیشترین درصد از کل مادهی آلی خاک را داشت. این بخش در خاکدانههای ریز در برابر خاکدانههای درشت در هر سه کاربری، بیشتر بود. این بررسی همچنین نشان داد که رابطهی رگرسیون خطی توان خوبی در نشان دادن رابطهی میان متغیرهای بررسیشده و شناسهی پایداری خاکدانهها ندارد. در برابر آن، نمودارهای مدل شبکهی عصبی مصنوعی، نشان دادند که همهی متغیرهای ورودی به این مدل، بر MWD پیامددار بودهاند؛ اگرچه ضریب نشان متغیرهای گوناگون، ناهمانند بود.<br /> نتیجهگیری: بخشهای گوناگون مادهی آلی خاک، در برابر کل مادهی آلی، پاسخدهی بیشتری به شیوهی کاربری زمینها داشتند. درصد خاکدانههای درشت و ریز بسته به شیوهی کاربری، ناهمانند بود و خاکدانههای ریز با داشتن بیشترین اندازهی مادهی آلی، نسبت به خاکدانههای درشت، در برابر تنشها پایداتر بودند. مدل شبکهی عصبی مصنوعی در برآورد پایداری خاکدانهها در برابر رابطهی رگرسیون خطی از کارایی بالاتری برخوردار بود و نشان داد که میان بخشهای گوناگون مادهی آلی و MWD، روابط غیرخطی است. داشتن کارآیی بهتر مدل شبکهی عصبی مصنوعی، نشان میدهد که از این روش میتوان برای تعیین ارتباط خطی و یا غیرخطی میان ویژگیهای گوناگون خاک، با بیشترین دقت و صرف کمترین هزینه و زمان بهرهگیری نمود. بنابراین بهرهگیری از این روش در برآورد ویژگیهای گوناگون خاک، برای پژوهشهای آینده نیز پیشنهاد میگردد.
بخشبندی فیزیکی مادهی آلی خاک,پایداری خاکدانه,همبستگی خطی,مدل شبکهی عصبی مصنوعی
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3771.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3771_f32ee3f0ea95924b859d14601a0439ae.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
2
2017
08
23
تأثیر سویه های باکتری Bacillus cereus بر جذب پتاسیم و آهن توسط یونجه از بسترهای حاوی موسکویت و فلوگوپیت
67
83
FA
محسن
سلیمان زاده
0000-0002-9632-8726
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
mohsen.solymanzadeh@gmail.com
حسین
خادمی
دانشگاه صنعتی اصفهان
hkhademi@cc.iut.ac.ir
مژگان
سپهری
دانشگاه صنعتی اصفهان
m.sepehri@shirazu.ac.ir
10.22069/ejsms.2017.9360.1561
سابقه و هدف: ریزجانداران مفید خاک از عوامل بیولوژیک مهم جهت بهبود جذب عناصر غذایی ضروری توسط گیاه میباشند. ریزجانداران با مکانیسمهای متعددی باعث آزادسازی عناصر غذایی از کانیهای خاک میشوند. استفاده از باکتریهای محرک رشدگیاه (PGPBs) جهت نیل به اهداف کشاورزی پایدار در دهههای اخیر افزایش چشمگیری یافته است. این پژوهش به منظور بررسی اثر دو سویه باکتری cereus Bacillus بر میزان جذب عناصر پتاسیم و آهن توسط یونجه از بسترهای حاوی کانیهای میکایی (موسکویت و فلوگوپیت) انجام شد.<br /> مواد و روش: آزمایش گلخانهای به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل چهار سطح محلول غذایی (کامل، بدون آهن و پتاسیم، با آهن و بدون پتاسیم و بدون آهن و با پتاسیم)، نوع کانیهای پتاسیمدار (فلوگوپیت و موسکویت) و سویه باکتری (PTCC 1247، PTCC 1665 و عدم تلقیح ) بود. گیاهان مورد مطالعه در طی دوره رشد با چهار نوع محلول غذایی آبیاری شدند، 150 روز پس از کاشت، گیاهان برداشت و غلظت پتاسیم و آهن اندام هوایی و ریشه به ترتیب با دستگاه شعلهسنج و جذب اتمی اندازهگیری شد.<br /> یافتهها: نتایج نشان داد که حضور سویههای باکتری باعث افزایش وزن خشک اندام هوایی و ریشه گیاهان و همچنین افزایش جذب پتاسیم و آهن در بسترهای مورد مطالعه شد. بیشترین مقدار جذب پتاسیم (66/352 میلیگرم در گلدان) شاخساره در گیاهان کشت شده در بسترهای حاوی فلوگوپیت و موسکویت و تغذیه شده با دو محلول غذایی کامل و دارای پتاسیم و بدون آهن مشاهده گردید. بیشنرین مقدار جذب پتاسیم ریشه (43/79 میلیگرم در گلدان) در بستر حاوی فلوگوپیت تلقیح شده با سویه PTCC 1247 و تغذیه شده با محلول غذایی با پتاسیم و بدون آهن مشاهده شد. میزان جذب آهن در ریشه گیاهان به طور قابل توجهی بیشتر از اندام هوایی آنها بود. غلظت آهن در ریشه گیاهان کشت شده در بستر فلوگوپیت بالاتر از موسکویت بود. تلقیح گیاه با سویههای باکتری موجب افزایش میزان جذب آهن در ریشههای تلقیح شده نسبت به انواع فاقد تلقیح شد .نتایج بدست آمده نشان داد که میزان جذب آهن در گیاهان رشد یافته در بسترهای حاوی فلوگوپیت بیشتر از بسترهای حاوی مسکویت بود. مقدار جذب عناصر پتاسیم و آهن گیاهان کشت شده در بسترهای حاوی موسکویت با توجه به نوع تیمار محلول غذایی متغیر بود، بیشترین مقدار جذب پتاسیم و آهن برای گیاهان کشت شده در بسترهای حاوی مسکویت، در محلول غذایی کامل مشاهده گردید. <br /> نتیجهگیری: حضور باکتریها در ریزوسفر گیاهان میتواند باعث آزادسازی عناصر غذایی از کانیهای خاک شده و در نتیجه موجب بهبود رشد و عملکرد گیاه میشود. همچنین استفاده بهینه از گونههای مفید باکتری میتواند باعت کاهش استفاده از کودهای شیمیایی در شرایط گلخانهای شود.
موسکویت,فلوگوپیت,پتاسیم,آهن,Bacillus cereus
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3772.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3772_032e129f77ab6f1d107b4538e37bb170.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
2
2017
08
23
اثر مدتزمان اجرای سامانه آبیاری قطرهای و پلیاکریلآمید بر آبگریزی خاک در باغ به
85
102
FA
مسعود
تدین نژاد
مربی پژوهش/ مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی اصفهان
m.tadayonnejad@gmail.com
شجاع
قربانی دشتکی
دانشیار گروه علوم خاک، دانشگاه شهرکرد
shoja2002@yahoo.com
محمد رضا
مصدقی
استاد دانشگاه صنعتی اصفهان
mosaddeghi@yahoo.com
جهانگرد
محمدی
استاد گروه علوم خاک، دانشگاه شهرکرد
jahan.mohammad@ymail.com
مهدی
پناهی
استادیار موسسه تحقیقات خاک و آب، کرج
panahimehdi@yahoo.com
10.22069/ejsms.2017.12084.1691
سابقه و هدف: آبگریزی و آبدوستی ویژگیهای مهم فیزیکی هستند که تأثیر زیادی بر ویژگیهای هیدرولیکی خاک دارند. از سوی دیگر ویژگیهای هیدرولیکی خاک زیر قطرهچکانها بر ابعاد هندسی پیاز رطوبتی و پیامد آن رشد و عملکرد گیاه مؤثر است. آبگریزی خاک در اثر کاربرد روکنشگرها کاهش مییابد. تحقیقات محدودی بیانگر کاهش آبگریزی خاک در اثر کاربرد پلیاکریلآمید (PAM) است. این پژوهش با هدف بررسی آبگریز شدن خاک تحت کاربرد درازمدت سامانه آبیاری قطرهای و تاثیر PAM بر افزایش آبدوستی خاک در باغ به انجام شد.<br /> مواد و روشها: این پژوهش بهصورت طرح بلوکهای کامل تصادفی در قالب کرتهای خردشده با دو فاکتور مدتزمان اجرای سامانه قطرهای در سه سطح شاهد (بدون کشت)، 8 سال و 15 سال بهعنوان فاکتور اصلی و غلظت PAM در سه سطح غلظتهای صفر، 10 و 20 میلیگرم بر لیتر بهعنوان فاکتور فرعی در سه تکرار انجام شد. ابتدا غلظتهای موردنظر PAM درون تانکهای تزریق تهیه و در زمان آبیاری باغ، واحدهای آزمایشی بهجز تیمار صفر با این محلول آبیاری گردید. پس از یک هفته نمونه خاک از سه عمق 30-0، 60-30 و 90-60 سانتیمتری خاک زیر قطرهچکانها تهیه شد. تعیین شاخص آبگریزی (WRI) به روش جذب پذیری آب و اتانل و به کمک دستگاه میکرو نفوذسنج مکشی در آزمایشگاه انجام شد.<br /> یافتهها: نتایج نشان داد اثر مدتزمان اجرای آبیاری قطرهای و کاربرد PAM بر WRI و زاویه تماس آب-خاک () معنی دار شد. سرعت جذب آب به خاک با افزایش دوره استفاده از سامانه آبیاری قطرهای کاهش یافت اما کاربرد PAM این کاهش را جبران نمود. بیشترین مقدار WRI برابر 321/4 مربوط به 15 سال اجرای سامانه قطرهای و بدون کاربرد PAM در عمق 30-0 سانتیمتری بود. همچنین یافتهها نشان داد کمترین مقدار WRI برابر 833/0 مربوط به تیمار 20 میلیگرم در لیتر PAM بدون اجرای سامانه قطرهای در عمق 60-30 سانتیمتری است که ازنظر آماری با تیمار 20 میلیگرم در لیتر PAM در مدت 8 سال اجرای سامانه قطرهای در همین عمق تفاوت معنیداری ندارد.<br /> نتیجهگیری: نتایج نشان داد افزایش دوره زمانی سامانه آبیاری قطرهای به طور معنی داری باعث افزایش آبگریزی و زاویه تماس آب-خاک و کاهش جذب آب به ویژه در لایه 30-0 سانتیمتری شد. کاربرد PAM به طور معنی داری آب گریزی و زاویه تماس آب-خاک را کاهش و جذب آب را افزایش داد. تر و خشک شدن متوالی در پیاز رطوبتی و افزایش مواد آلی خاک زیر قطرهچکانها میتواند آبگریزی خاک را در باغ افزایش دهد که با کاربرد 20 میلیگرم در لیتر PAM در سامانه آبیاری قطرهای به میزان قابل توجهی آبگریزی را کاهش میدهد.
واژههای کلیدی: پلیاکریلآمید,آبگریزی,جذب آب,جذب الکل,زاویه تماس آب-خاک
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3773.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3773_4d0eedd7b2d469f6a3ba2eecd5dadc41.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
2
2017
08
23
بررسی میزان آزادسازی پتاسیم و امکان استفاده از ماسهسنگ گلاکونیتی به عنوان کود پتاسه در کلزا و گندم
103
118
FA
احمد
عبدل زاده
دانشگاه گلستان
ah_ab99@yahoo.com
مطهره
حبیبی
- کارشناس ارشد فارغالتحصیل
habibi_moti@yahoo.com
آرش
امینی
استادیار گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه گلستان،
arash88amini@yahoo.com
حمیدرضا
صادقیپور
دانشیار گروه زیست شناسی دانشگاه گلستان
hamidrezasadegh@yahoo.com
10.22069/ejsms.2017.11063.1644
سابقه و هدف: پتاسیم چهارمین عنصر فراوان در پوسته زمین است که در فعالسازی آنزیمها، سنتز پروتئین و فتوسنتز نقش اساسی بازی میکند. باتوجه به وارداتی بودن بسیاری کودها از جمله پتاسیم در ایران، یافتن منابع کود پتاسیم در کشور اهمیت زیادی دارد. گلاکونیت یک کانی میکایی دارای پتاسیم، آهن، منیزیم، آلومینیوم و سیلیس است. ماسهسنگ گلاکونیتی در طبقهبندی سنگهای رسوبی جزو ماسهسنگهای سبز میباشد. این آزمایش با هدف بررسی میزان آزادسازی پتاسیم و امکانسنجی استفاده از پودرماسهسنگ گلاکونیتی به عنوان کود پتاسه در دو گیاه گندم و کلزا انجام شد.<br /> مواد و روشها: ماسهسنگ گلاکونیتی از مسیر جاده داشلی برون به مراوه تپه حوالی روستای سوزش در استان گلستان جمعآوری گردید و به وسیله پتک پودر و از الکهای مش20 و 120 عبور داده شد. میزان آزادسازی پتاسیم از این دو پودر (مش20 و 120) در آب مقطر، اسید هیدروکلریک (5/2 نرمال) و اسید سولفوریک (7 نرمال) در طول 6 روز به صورت تجمعی سنجیده شد. به علاوه، به منظور یافتن بهترین روش برای آزادسازی حداکثر پتاسیم، از تیمارهای مختلف حرارت، نمک و اسید شامل تیمار کربنات کلسیم- اتوکلاو، تیمار کوره – سود – اتوکلاو، تیمار کلرید سدیم- کوره- اسید هیدروکلریک، تیمار اسید هیدروکلریک – اتوکلاو، تیمار اسید سولفوریک – اتوکلاو و تیمار کلرید کلسیم- کوره استفاده شد. امکانسنجی استفاده از این ماسهسنگ به عنوان کود پتاسی با کاربرد 75 و 150 گرم پودر ماسهسنگ گلاکونیتی در کیلوگرم خاک گلدان و کشت گیاهان گندم و کلزا انجام شد.<br /> یافتهها: تجزیه ماسهسنگ گلاکونیتی با آنالیزور فلورسانس اشعه ایکس مشخص کرد که این ماسه سنگ بیش از 24/2 درصد اکسید پتاسیم همراه با منیزیم، فسفر، روی و دیگر عناصر ضروری دارد و پس از مخلوط شدن با آب، در طی شش روز تنها 13/0 درصد پتاسیم خود را آزاد میکند. بررسی میزان آزادسازی پتاسیم با استفاده از تیمارهای مختلف نشان داد که بیشترین میزان آزادسازی پتاسیم در دو روش کلرید سدیم-کوره- اسید هیدروکلریک و اسید سولفوریک – اتوکلاو بود که با این روشها ماسهسنگ در حدود 7 درصد پتاسیم خود را آزاد کرد. نتایج استفاده از پودر گلاکونیت در خاک دو گیاه گندم و کلزا نشان داد که در گیاه گندم، بیشترین میزان وزن تر و خشک بخش هوایی در تیمار 75 گرم گلاکونیت دیده شد و افزایش میزان گلاکونیت تا حد 150 گرم در گلدان سبب کاهش وزن تر و خشک کل گیاهان شد. در گیاه کلزا، وزن تر بخش هوایی، ریشه، کل در تیمار 150 گرم گلاکونیت بیشتر از تیمار شاهد بود. <br /> نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصل از این بررسی مشخص شد که گلاکونیت توانایی آزادسازی پتاسیم را داشته و میتواند اثرات ناشی از کمبود پتاسیم را در هر دو گیاه گندم و کلزا جبران نماید. برای تائید نتایج و میزان استفاده در مزرعه آزمایشات بیشتری مورد نیاز است.
استخراج اسیدی و حرارتی,کلزا,کود پتاسیم,گلاکونیت مراوه,گندم
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3774.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3774_c7ca49fbeff55576fdbb2783c05b97ec.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
2
2017
08
23
مقایسه اثر مواد اصلاحکننده مختلف بر آبشویی املاح از یک خاک شور و قلیا در کرمان به روش آزمایشگاهی
119
134
FA
محدثه
حسینی نیا
دانشجوی دکتری، گروه آبیاری، دانشکده آب و خاک، دانشگاه زابل. زابل. ایران.
m.hosseinyniya@yahoo.com
فرزاد
حسنپور
عضو هیئت علمی گروه آبیاری، دانشکده آب و خاک، دانشگاه زابل. زابل. ایران.
hassanpourir@gmail.com
هرمزد
نقوی
محقق مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان کرمان
naghavii@yahoo.com
فریبرز
عباسی
عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات فنی و مهندسی کشور
fariborzabbasi@ymail.com
10.22069/ejsms.2017.8049.1486
وجود مقادیر زیاد املاح در بسیاری از منابع آب کشاورزی منجر به شور و سدیمی شدن بیشتر اراضی در استان کرمان شده است. این مسئله ازجمله محدودیتهای عمده سالهای اخیر در تولید محصولات باغی خصوصا پسته بهحساب میآید. تحقیق حاضر به بررسی نقش مواد اصلاحکننده مختلف، بر روند اصلاح یک خاک شور و سدیمی در باغ پسته در کرمان میپردازد. در این پژوهش، تأثیر چهار تیمار آب آبیاری (شاهد)، گچ پودری، گچ محلول در آب و اسیدسولفوریک در چهار تکرار در قالب طرح کاملاً تصادفی در شرایط آزمایشگاهی و با استفاده از ستون خاک مورد بررسی قرار گرفت. آبشویی ستونها بهصورت متناوب و تا دو برابر عمق خاک انجام شد. برای تیمار گچ پودری، قبل از آبشویی گچ با چند سانتیمتر سطحی خاک سیلندرها مخلوط شد. در تیمارهای اسیدسولفوریک و گچ محلول، اسید و گچ در مخزنهای جداگانه با آب آبیاری مخلوط شدند. بررسی تغییرات غلظت املاح در زهاب خروجی از ستونهای خاک نشان داد که بیشترین میزان املاح در اولین مرحله آبشویی از ستونهای خاک خارج شد و با تکرار عملیات آبشویی در مراحل بعد، غلظت آن بهصورت غیرخطی کاهش یافت و به مقدار تقریباً ثابتی رسید. گچ پودری و محلول در آب نهتنها تفاوت معنیداری در آبشویی سدیم از خاک نداشتند، بلکه نسبت به تیمار شاهد باعث کاهش کارایی آبشویی سدیم به میزان30 تا 40 درصد گردیدند. در مقابل، میزان سدیم تخلیه شده از خاک با مصرف اسیدسولفوریک تقریباً معادل با تیمار شاهد بود.در مقایسه بین تیمارها کمترین میزان کلسیم به ازای تیمار شاهد از خاک آبشویی شد و لذا مقدار کلسیم باقی مانده در خاک به ازای تیمار شاهد بیشتر از سایر تیمارها بود. این در حالی است که میزان کل املاح خروجی از تیمار شاهد نیز بیشتر از سایر تیمارها بود. تغییرات SAR زهاب برای تیمارهای مورد مطالعه تا حد زیادی مبین درصد تغییر سدیم در طی مراحل آبشویی بوده و لذا تیمار آب آبیاری به عنوان شاهد با بیشترین میزان خروج سدیم، بیشترین میزان SAR را نسبت به سایر تیمارها داشت. لذا با توجه به کاهش بیشتر املاح، تخلیه سدیم و عدم وجود اختلاف معنیدار بین pH تیمار شاهد با سایر تیمارها میتوان ادعا داشت که بدون استفاده از هر ماده اصلاحکنندهای و تنها از طریق آبشویی میتوان به هر دو هدف کاهش شوری و تخلیه سدیم دست یافت. از سوی دیگر با توجه به مسئله بحران آب در منطقه و خروج حدود 75 و 50 درصد املاح و سدیم در ابتدای آبشویی، میتوان کاربرد عمق آب معادل با 1.1 برابر عمق خاک را برای آبشویی خاک مورد مطالعه توصیه نمود.
خاک شور و سدیمی,زهاب,اسیدسولفوریک,گچ
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3775.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3775_13d051e1e75f6b1095c421f95434563e.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
2
2017
08
23
تولید زغال زیستی از پوسته شلتوک برنج و تأثیر آن بر زیستتوده عدس و گندم
135
150
FA
سپیده
ابریشم کش
دانشگاه تهران
sabrishamkesh@ut.ac.ir
منوچهر
گرجی
دانشگاه تهران
mgorji@ut.ac.ir
حسین
اسدی
دانشگاه تهران
hossein_asadi52@yahoo.com
احمد علی
پوربابائی
دانشگاه تهران
pourbabaei@ut.ac.ir
غلام
باقری مرندی
دانشگاه تهران
marandi@ut.ac.ir
10.22069/ejsms.2017.10016.1601
سابقه و هدف: کاربرد زغال زیستی به عنوان راهکاری برای توقف طولانیمدت کربن در خاک، مورد توجه جهانی قرار گرفته است. کاربرد زغال زیستی در خاک علاوه بر توقف طولانیمدت کربن و مبارزه با تغییر اقلیم میتواند منجر به بهبود ویژگیهای خاک، افزایش رشد گیاه و مدیریت پایدار بقایا و پسماندهای زیستتوده در مزارع، باغات و صنایع نیز شود. اغلب گزارشات در مورد اثرات مثبت زغال زیستی در خاکهای اسیدی انجام گرفته است و اطلاعات کمی در مورد اثرات زغال زیستی در خاکهای غیراسیدی وجود دارد. بنابراین، پژوهش حاضر به منظور مطالعه تأثیر شرایط تولید دو نوع زغال زیستی پوسته شلتوک برنج بر ویژگیهای آنها و بررسی اثرات آنها بر تولید زیستتوده گیاه در یک دوره کشت دو گیاهی (عدس-گندم) در یک خاک قلیائی و در شرایط گلخانهای انجام شد.<br /> مواد و روشها: زغالهای زیستی نوع اول و دوم به ترتیب در دامنه دمایی 300-250 و 500-450 درجه سانتیگراد از پوسته برنج تولید و ویژگیهای آنها با یکدیگر مقایسه شد. زغالهای زیستی نوع اول و دوم در سطوح 4/0، 6/1 و 3/3 درصد وزنی (B0.4 ،B1.6 و B3.3) به خاک گلدانها افزوده شدند. عدس در مرحله اول و گندم در مرحله دوم و پس از برداشت عدس، کشت شد. اثرات نوع و سطح کاربرد زغال زیستی در مقایسه با یکدیگر و تیمار شاهد (بدون زغال زیستی) بر تولید زیستتوده مطالعه شد. <br /> یافتهها: نسبت مولی هیدروژن به کربن و طیف زیرقرمز قرمز دو زغال زیستی، خصلت آروماتیکی بیشتری را در زغال زیستی تولیدشده در دمای بالاتر نشان داد. افزایش دمای تولید منجر به کاهش اندازه ذرات، افزایش قابلیت هدایت الکتریکی، واکنش شیمیایی، غلظت نیتروژن، پتاسیم، کلسیم و فسفر در زغال زیستی گردید. دو نوع زغال زیستی از لحاظ تأثیر بر تولید زیستتوده هوایی و زیرزمینی عدس و گندم تفاوت معنیدار نداشتند. اما وزن خشک زیستتوده هوایی گندم و زیستتوده زیرزمینی عدس و گندم در تیمارهای زغال زیستی نوع اول و دوم به طور معنیدار بیشتر از تیمار شاهد بود. اثر سطوح مختلف زغال زیستی بر وزن خشک زیستتوده هوایی عدس، تفاوت معنیدار با یکدیگر و تیمار شاهد نشان ندادند. اما وزن خشک زیستتوده زیرزمینی عدس در B3.3 به طور معنیدار بیشتر از سایر سطوح کاربرد زغال زیستی (B0.4 وB1.6) و تیمار شاهد بود. وزن خشک زیستتوده هوایی گندم در B1.6 و B3.3 به طور معنیدار بیشتر از B0.4 و تیمار شاهد بود. وزن خشک زیستتوده زیرزمینی گندم در B1.6 به طور معنیدار بیشتر از B0.4 و تیمار شاهد بود اما تفاوت معنیدار با B3.3 نداشت. نسبت زیستتوده ساقه به ریشه عدس در B1.6 و B3.3 به طور معنی-دار کمتر از تیمار شاهد بود . نسبت زیستتوده ساقه به ریشه گندم در تمامی سطوح کاربرد زغال زیستی به طور معنیدار کمتر از تیمار شاهد بود اما سطوح کاربرد زغال زیستی دارای تفاوت معنیدار با یکدیگر نبودند. <br /> نتیجهگیری: خصلت آروماتیکی بیشتر زغال زیستی نوع دوم (تولیدی در دمای 500-450 درجه سانتیگراد) در مقایسه با زغال زیستی نوع اول (تولیدی در دمای 300-250 درجه سانتیگراد) به معنای توانایی بیشتر برای توقف طولانیمدت کربن در خاک است. کاربرد زغال زیستی، اثرات مثبتی بر تولید زیستتوده بهویژه زیستتوده زیرزمینی داشت. اثرات کاربرد زغال زیستی فقط محدود به دوره رشد اول (عدس) نبود و در دوره رشد دوم (گندم) نیز وجود داشت.. به طورکلی میتوان نتیجه گرفت که تولید زغال زیستی از پوسته شلتوک برنج، علاوه بر توقف کربن در خاک، میتواند موجب بهبود رشد گیاه حتی در خاکهای قلیائی نیز گردد.
پوسته شلتوک برنج,توقف کربن,خاک قلیائی,زغال زیستی,زیستتوده
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3776.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3776_0f84c61d090cfd9cc4e5408a841ecd50.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
2
2017
08
23
مشخصات و ردهبندی برخی خاکهای بادرفتی دارای لملا در مناطق خشک (مطالعه موردی: منطقه زواره، شمال شرق استان اصفهان)
151
165
FA
جواد
گیوی
عضو هیئت علمی گروه علوم و مهندسی خاک دانشکده کشاورزی دانشگاه شهرکرد
javgivi@gmail.com
نفیسه
یغمائیان مهابادی
دانشجوی سابق دکتری علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهرکرد و عضو فعلی هیئت علمی گروه علوم خاک دانشگاه گیلان
yaghmaeian_na@yahoo.com
10.22069/ejsms.2017.11392.1657
سابقه و هدف: خاکهای لسی که هم در مناطق خشک و هم در مناطق مرطوب یافت میشوند، از شایعترین خاکهائی هستند که در رسوبات بادی تشکیل میشوند. لملاها بهصورت بندهای نازک در خاکهای آبرفتی و بادرفتی و در زمیننماهای گوناگون مشاهده میشوند. هر لملا از لملای دیگر توسط بندهایی با مقدار رس کمتر جدا میگردد. لملاها در افزایش قابلیت نگهداری آب و مواد غذایی خاکهای درشتبافت نقش دارند. همچنین در مطالعات باستانشناسی و ژئومورفولوری بهعنوان نشانگر سن تقریبی خاک بهکار می-روند. هدف این پژوهش مطالعه ماکرو مورفولوژی، میکرو مورفولوژی و ویژگی های فیزیکی و شیمیائی برخی خاکهای لسی دارای لملا در منطقه زواره استان اصفهان بوده است. <br /> مواد و روشها: منطقه مورد مطالعه در بیست کیلومتری شرق زواره، شهرستان اردستان، شمال شرقی استان اصفهان واقع شده است. این منطقه دارای متوسط بارندگی سالیانه 110 میلیمتر و میانگین دمای سالیانه 5/19 درجه سانتیگراد میباشد. مواد مادری آن بادرفت و سیمای اراضی محدوده، دشت دامنهای است. تعداد هشت خاکرخ در خاکهای موردمطالعه حفر، تشریح و از تمامی افقهای آنها، نمونههای خاک دستخورده بهمنظور بررسی ویژگیهای مورفولوژیکی، فیزیکی و شیمیایی جمعآوری گردید. از بین هشت پروفیل مطالعه شده، در دو پروفیل، بندهایی بارنگ و بافت متفاوت (لملا و قسمت الوویال) مشاهده شد. مطالعات میکروپدولوژی شامل تهیه و تشریح مقطع نازک خاک برای این خاکرخها صورت گرفت. ردهبندی خاک تمامی خاکرخهای مطالعه شده تا سطح فاز سری انجام شد. <br /> یافتهها: خاکهای لسی موردمطالعه که همه اریدیسولز هستند، در سه زیررده، چهار گروه بزرگ، چهار زیرگروه، پنج فامیل، هشت سری و هشت فاز سری طبقه بندی شدند. نتایج نشان داد که در بعضی از لایههای خاکهای بادرفتی، لملا وجود داشته و از شرایط لازم افق آرجیلیک برخوردارند. در مرحله ژئوژنیک تشکیل لملا، با کاهش سرعت باد، ذرات ریزتر بهصورت بندهای خیلی نازک افقی، موازی با بندهای ذرات درشت رسوب میکنند. در مرحله پدوژنیک، با توقف یک جبهه رطوبتی در مرز بین لایه ریزدانه و لایه درشت دانه زیر و قبل از اشباع شدن لایه ریزدانه، جبهه رطوبتی آب خود را از طریق تبخیر و یا جذب توسط ریشه از دست میدهد. ذرات رس معلق موجود در جبهه رطوبتی، پس از تبخیر رطوبت این جبهه در جدار منافذ و یا روی سطح ذرات شن و سیلت تشکیل فیلم رسی میدهند. به مرور زمان، این فیلم ضخیمتر و از قطر منافذ لایه ریزدانه کاسته می-شود تا اینکه نهایتاً لملا تشکیل شود. وقوع انقطاع سنگی در عمق 140 سانتیمتری و پرشدگی منافذ کانالی توسط کریستال-های گچ پدوژنیک، تشکیل پدوژنتیک لملا را تسریع میکند. در اثر تخریب کانیهای آهندار اولیه موجود در مواد تشکیلدهنده لملاها، آهن داخل این کانی ها خارج و پس از اکسید شدن در سطح لملاها رسوب میکند.<br /> نتیجهگیری: زمانی که سرعت باد کم میشود، ذرات با بافت ریزتر بهصورت بندهای خیلی نازک افقی، موازی با بند های درشت دانه رسوب میکنند. این مرحله از تشکیل لملا، ژئوژنیک میباشد. مرحله پدوژنیک از زمانی شروع میشود که یک جبهه رطوبتی قبل از اشباع شدن لایه ریزدانه در مرز بین این لایه و لایه درشت دانه زیر، مدتی توقف میکند و توسط ریشه جذب و یا تبخیر میشود. ذرات رس معلق موجود در جبهه رطوبتی، پس از تبخیر این جبهه در جدار منافذ و یا روی سطح ذرات شن و سیلت تشکیل پوشش رسی میدهند. به مرور زمان، این پوشش ضخیمتر و از قطر منافذ لایه ریزدانه کاسته می-شود تا اینکه نهایتاً لملا تشکیل شود.
آرجیدز,افق آرجیلیک,انقطاع سنگی,خاکهای بادرفتی,لملا
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3777.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3777_9c102c8737cff8b506bcf8d6e94250aa.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
2
2017
08
23
تاثیر قارچ کلاروییدوگلوموس اتونیکاتوم، ورمیکمپوست و منابع فسفات بر کلنیزاسیون ریشه و رشد کاهو
167
181
FA
اناهیتا
خسروی
دانشگاه شیراز
khosravi.a1991@gmail.com
مهدی
زارعی
دانشگاه شیراز
mehdizarei@shirazu.ac.ir
عبدالمجید
رونقی
دانشگاه شیراز
amronaghi@yahoo.com
10.22069/ejsms.2017.11499.1663
چکیده<br /> سابقه و هدف: فسفر از عناصر ضروری پرمصرف گیاهان است. در خاکهای آهکی به دلیل پهاش بالا، وجود کربنات کلسیم، کمبود ماده آلی و رطوبت خاک، مقدار فسفر قابل جذب گیاه بسیار کم بوده و همچنین کانیهای دارای فسفر در شرایط معمولی انحلال پذیری کمتری دارند. مایهزنی قارچهای آربوسکولار جهت افزایش رشد و عملکرد گیاهان توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. قارچهای آربوسکولار با افزایش جذب فسفر (از طریق جذب درون ریشهای و برون ریشهای و همچنین حل فسفاتهای نا محلول آلی و معدنی) و سایر عناصر غذایی و آب، سبب افزایش رشد گیاه میشوند. ورمیکمپوست بدلیل داشتن عناصر غذایی مواد محرک رشد و ریزجانداران مفید، رشد گیاهان را افزایش میدهد. این پژوهش به منظور بررسی اثر قارچ آربوسکولار، ورمیکمپوست و منابع مختلف فسفات بر کلنیزاسیون ریشه، وزن تر و خشک، شاخص سبزینگی، تعداد برگ و مقدار جذب فسفردر گیاه کاهو در یک خاک آهکی انجام شد.<br /> مواد و روشها: این تحقیق به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملا تصادفی درسه تکرار و با سه فاکتور در یک خاک آهکی انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل قارچ در دو سطح (بدون قارچ و دارای قارچ کلاروییدوگلوموس اتونیکاتوم (AM))، منابع فسفات در چهار سطح (شاهد (P0)، خاک فسفات معدن آسفوردی یزد (RP)، تریکلسیم فسفات (TCP) و سوپر فسفات تریپل (SP) به میزان 25 میلیگرم فسفر در کیلوگرم خاک)، ورمیکمپوست در دو سطح (شاهد و یک درصد وزنی خاک) بود. خاک به صورت غیر استریل استفاده شد و خصوصیات خاک و ورمیکمپوست با روشهای استاندارد اندازهگیری گردید. بذر کاهو رقم فردوس (Ferdos) کشت شد. حدود 10 هفته بعد از کاشت شاخص سبزینگی، ارتفاع، تعداد برگ، وزن تر، وزن خشک، درصد کلنیزاسیون ریشه و جذب فسفردر گیاه اندازه گیریگردید. دادهها با نرم افزار آماریSAS تجزیه و تحلیل شدند.<br /> یافتهها: نتایج نشان داد کاربرد ورمیکمپوست موجب افزایش و کاربرد منابع فسفات موجب کاهش معنادار درصد کلنیزاسیون ریشه کاهو گردید. بیشترین مقدار کلنیزاسیون ریشه در تیمار تلفیقی ورمی کمپوست و قارچ و در عدم حضور منابع فسفات مشاهده شد. مایهزنی قارچ، وزن خشک کاهو و جذب فسفر را به طور معنادار افزایش داد. کاربرد ورمیکمپوست سبب افزایش وزن تر، وزن خشک، تعداد برگ کاهو، شاخص سبزینگی و جذب فسفر شد. کاربرد سوپرفسفات تریپل سبب افزایش وزن خشک و تر و جذب فسفر کاهو شد اما شاخص سبزینگی را کاهش داد. خاک فسفات سبب کاهش شاخص سبزینگی شد اما وزن خشک اندام هوایی و جذب فسفر کاهو را افزایش داد. برهمکنش مایهزنی قارچ، ورمیکمپوست و منابع فسفات سبب افزایش وزن تر، وزن خشک، تعداد برگ و جذب فسفر کاهو شد.<br /> نتیجه گیری: استفاده از کودهای زیستی (ورمی کمپوست و قارچ آربوسکولار) به همراه منابع کم محلول فسفات (خاک فسفات و تری کلسیم فسفات) می تواند جذب فسفر و رشد گیاه کاهو را افزایش و مصرف کود شیمیایی سوپر فسفات تریپل را کاهش دهد.
خاک فسفات,قارچ آربوسکولار,فسفات کم محلول,کود آلی,ویژگیهای رویشی
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3778.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3778_4c0801f3a75f7532ed86de74e2ebddac.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
2
2017
08
23
بررسی تاثیر کودهای آلی و شیمیایی بر عملکرد و کیفیت میوه کیوی رقم هایوارد
183
195
FA
رضا
ابراهیمی
استادیار/ دانشگاه گیلان
rezaebrahimi@guilan.ac.ir
فاطمه
حسن زاده
دانشجوی کارشناسی ارشد/ دانشگاه گیلان
fatemehasanzade2@yahoo.com
بیژن
مرادی
مربی پژوهشی/ موسسه تحثیقات مرکبات کشور
b.moradi@areo.ir
طاهره
رئیسی
استادیار پژوهشی/ موسسه تحقیقات مرکبات
taraiesi@gmail.com
10.22069/ejsms.2017.11656.1672
سابقه و هدف: بررسی امکان استفاده تلفیقی یا جایگزینی تدریجی کودهای شیمیایی با کودهای آلی در تغذیه باغهای کیوی به دلیل مخاطرات زیست محیطی ناشی از مصرف کودهای شیمیایی و افزایش ارزش تجاری میوههای ارگانیک، اقدامی ضروری است . تحقیق حاضر با هدف بررسی اثرات کوتاه مدت چهار نوع کود آلی در مقایسه با کود کامل شیمیایی بر عملکرد کل، اجزای عملکرد و ویژگیهای کیفی میوه کیوی انجام شد.<br /> مواد و روشها : این تحقیق مزرعهای کوتاه مدت، در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 6 تیمار ( یک تیمار کود کامل شیمیایی، 4 تیمار کود آلی شامل30 کیلوگرم از آزولا یا آزوکمپوست یا کود گاوی یا ورمیکمپوست و یک تیمار بدون کود) و 4 تکرار، در باغ کیوی پژوهشکده مرکبات رامسر انجام شد. کودها در سایه انداز درخت با خاک سطحی مخلوط و کنترل علفهای هرز و آبیاری قطرهای، در مواقع نیاز انجام شد. بعد از رسیدن، میوه ها برداشت و ویژگیهای کمی و کیفی آنها تعیین شد.<br /> یافتهها: نتایج نشان داد که ویژگیهای کمی مانند عملکرد کل هر درخت، وزن میوه های بازارپسند و درصد آن و درصد ماده خشک میوه در تیمارهای تغذیه شده با کود آلی و یا کود شیمیایی بطور معنی دار بیشتر از تیمار بدون کود بدست آمد. حداکثر و حداقل عملکرد کل میوه بین تیمارهای کودی بترتیب در تیمار آزوکمپوست (kg84) و آزولا (kg 62) بدست آمد. کمترین و بیشترین وزن میوههای ریز به ترتیب در درختان تیمار شده با ورمی کمپوست (kg 1) و آزولا (kg 18)، کمترین و بیشترین میوه های کج و معوج به ترتیب در تیمار ورمیکمپوست و کود گاوی و کمترین و بیشترین میوههای غیربازارپسند در هر درخت به ترتیب در تیمار ورمیکمپوست (5 کیلو گرم) و کود گاوی (28 کیلوگرم) بدست آمد. در درختان تیمار شده با ورمیکمپوست و آزوکمپوست، حداکثر( 58 کیلوگرم) و تیمار شده با آزولا حداقل میوههای بازارپسند (kg 36) تولید شد. صفات کیفی میوه مانند سفتی و مواد جامد محلول ( (TSS در زمان برداشت در تیمارهای مختلف اختلاف معنیدار ندارد. اسیدیته عصاره میوه ((pH در درختان تغذیه شده با کود های آلی مشابه تیمار شاهد ولی بیشتر از کود شیمیایی است اما بین تیمارها تفاوت معنیدار وجود ندارد.. اسیدیته قابل تیتراسیون (TA) و مقدار ویتامین C در میوه درختان تیمار شده با کودهای آلی و شیمیایی بطور معنیداری از تیمار شاهد بیشتر است. <br /> نتیجهگیری: با استناد به نتایج این تحقیق، میتوان گفت در ارتباط با ویژگیهای کمی میوه در زمان برداشت، مصرف کودهای آلی و یا شیمیایی اثر مثبت و مشابه ای بر عملکرد کل و عملکرد میوههای بازارپسند در مقایسه با تیمار بدون کود داشت لذا در کیوی کاریها کودهای آلی می تواند جایگزین کود های شیمیایی شود. بین کودهای آلی، آزوکمپوست و ورمیکمپوست مناسبتر تشخیص داده شد. بدلیل مشکلات زیست محیطی ناشی از مصرف کودهای شیمیایی، میتوان از کودهای آلی قابل دسترس در شمال ایران، بررسی شده در این مطالعه بویژه آزوکمپوست، ورمیکمپوست و کود گاوی به منظور افزایش عملکرد و تولید میوه کیوی ارگانیک در کیوی کاریهای استفاده کرد.
اسیدیته قابل تیتراسیون,سفتی,عناصر غذایی,ویتامین C
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3779.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3779_83c53526d23a4f1aa1263fcef0a82b6e.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
2
2017
08
23
برهمکنش میکوریزا، پلیت مرغی و کلسیم بر عملکرد و خصوصیات کیفی میوه انار(Punica granatum L.)
197
210
FA
عبدالحسین
ضیائیان
دانشیار بخش تحقیقات خاک و آب مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان فارس، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، شیراز، ایران.
ziaeyan_39@yahoo.com
محمد صادق
قربانی
دانش آموخته کارشناسی ارشد گروه خاکشناسی دانشگاه آزاد اسلامی - واحد داراب
m.ghorbani9294@gmail.com
10.22069/ejsms.2017.11459.1659
سابقه و هدف: کلسیم یک عنصر ضروری موثر در کیفیت میوه است. میوههایی که کلسیم کافی دارند قابلیت حمل و نقل و انبارداری بیشتری دارند (4، 21 و 22). همزیستی میکوریزایی به دلیل افزایش جذب آب و مواد غذایی و همچنین به علت افزایش فعالیت فتوسنتزی، زیستتوده گیاهی را افزایش میدهد ( 36 و 37). گیاهانی که همزیستی میکوریزایی دارند، رشد بهتر و عملکرد بیشتری داشته و به استرس محیطی مقاومت بیشتری نشان میدهند (40). کودهای آلی میتوانند باعث بهبود مواد آلی و سلامت خاک و تامین عناصر غذایی گیاه گردند. (3 و 6). امیری و فلاحی (2009) گزارش نمودند که با استفاده از کود دامی در سیب عملکرد و متوسط وزن میوه سیب افزایش معنیداری یافت (3). به منظور مطالعه اثرات اصلی و توام میکوریزا، کلسیم و پلیت مرغی بر تولید انار، این تحقیق در استان فارس انجام گرفت.<br /> مواد و روشها: به منظور دستیابی به اهداف مورد نظر، در سال 1393، تحقیقی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 12 تیمار در سه تکرار اجرا گردید. تیمارهای آزمایشی ترکیبی از دو سطح صفر و 500 گرم قارچ برای هر درخت ، سه سطح صفر، 250 و 500 گرم کود پلیت مرغی دامی به ازا هر درخت و دو تیمار بدون محلولپاشی و محلول پاشی کلرید کلسیم با غلظت 5/0 درصد بود. هر تیمار بر روی دو اصله درخت انار ده ساله با شرایط رشدی تقریبا یکنواخت اعمال شد. صفات مورد اندازه گیری در آزمایش شامل عملکرد هر درخت، مقادیر اسیدیته، بریکس، کربوهیدراتها و فنولیک اسیدها (سیناپیک اسید، گالیک اسید، کاتچین، راتین و اسکوربیک اسید) در میوه انار بود. کلیه دادههای به دست آمده توسط نرم افزار آماری SAS تجزیه و تحلیل شدند.<br /> یافتهها: نتایج نشان داد که اثرات اصلی کاربرد تیمارها مختلف بر کاهش اسیدیته آب میوه معنیدار بود. کاربرد میکوریزا بجز سیناپیک اسید، مقدار سایر ویژگیهای مورد مطالعه را بطور معنیداری (P<0.01) افزایش داد. محلولپاشی کلسیم بجز بر کربوهیدرات، تاثیر معنیداری (P<0.01) بر مقادیر دیگر صفات مورد مطالعه، از جمله پلیفنولها، داشت. کاربرد پلیت مرغی موجب افزایش معنیدار کلیه صفات مورد مطالعه گردید. کاربرد توأم میکوریزا، پلیت مرغی و کلسیم به غیر از وزن میوه و اسیدیته آب میوه ، تاثیر معنیداری (P<0.01) بر دیگر صفات مورد بررسی داشت. کمترین میزان pH آب میوه، بیشترین میانگین وزن 5 میوه و بالاترین مقادیر سیناپیک اسید، گالیک اسید، کاتچین، راتین و اسکوربیک اسید از کاربرد توام 500 گرم میکوریزا، 500 گرم پلیت مرغی به ازا هر درخت و محلولپاشی کلسیم به دست آمد. <br /> نتیجهگیری: نتایج نشان داد که کاربرد میکوریزا، کود دامی و محلولپاشی کلسیم در انار، در افزایش تولید و بهبود کیفیت آن بسیار موثر است. بالاترین عملکرد انار در هر درخت (04/24 کیلوگرم در درخت) از کاربرد توام 500 گرم میکوریزا، 500 گرم پلیت مرغی در هر درخت محلولپاشی کلسیم به دست آمد که در مقایسه با تیمار شاهد، 6/42 درصد افزایش عملکرد داشت. در مجموع، با توجه به یکساله بودن آزمایش، حصول نتایج قابل اطمینان تر نیاز به بررسی بیشتر دارد.
واژه های کلیدی: انار,کلرید کلسیم,کود دامی,قارچ میکوریزا,فنولیک اسیدها
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3780.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3780_3923c2cca2844f2ae3ee0dfb69102787.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
2
2017
08
23
ارزیابی خطر ناشی از مس و روی در گندم، برنج و خاک اطراف معدن ایرانکوه اصفهان
211
222
FA
الهام
چاوشی
0000-0003-3141-3820
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)
chavoshie@yahoo.com
مهنوش
برین
دانشجوی سابق کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)
mehnoush.barin2@gmail.com
جابر
فلاح زاده
عضو باشگاه پژوهشگران جوان دانشگاه آزاداسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)
jaber84023@yahoo.com
10.22069/ejsms.2017.10938.1637
سابقه و هدف: مس و روی گرچه از عناصر کم مصرف ضروری برای انسان هستند ولی افزایش جذب این دو عنصر باعث ایجاد بیماری های مختلف در انسان می شود. بنابراین تعیین غلظت مس و روی در محصولات کشاورزی و ارزیابی تأثیر آنها بر سلامت انسان ضروری به نظر می رسد. این تحقیق با هدف تعیین غلظت مس و روی در گندم، برنج و خاک اطراف معدن ایرانکوه و ارزیابی ضرائب خطر آنها بر سلامت انسان نسبت به بیماری های غیرسرطانی در استان اصفهان انجام شد.<br /> مواد و روشها: در این تحقیق از خاک و محصولات عمده زراعی منطقه شامل گندم و برنج نمونه برداری شد. نمونه برداری بصورت تصادفی و مرکب از ده مزرعه گندم و ده مزرعه برنج انجام شد. از هر گیاه (برنج و گندم) و از خاک سطحی ( عمق صفر تا 20 سانتی متری خاک) در هر مزرعه 3 نمونه مرکب و تصادفی برداشته شد.<br /> یافته ها: غلظت کل مس و روی در خاک مورد مطالعه به ترتیب 62/28 و 78/269 میلی گرم بر کیلوگرم به دست آمد. میانگین غلظت مس در برنج و گندم به ترتیب 84/11 و 43/8 میلی گرم بر کیلوگرم و برای روی به ترتیب 82/92 و 06/29 میلی گرم بر کیلوگرم به دست آمد. غلظت مس و روی در خاک و گیاهان با افزایش فاصله از معدن کاهش یافت. جذب روزانه مس و روی به ترتیب 05/34 و 43/214 میکروگرم بر کیلوگرم وزن بدن در روز برای بزرگسالان ،17/32 و 6/199 میکروگرم بر کیلوگرم وزن بدن در روز برای کودکان برآورد شد. این مقادیر کمتر از میزان مجاز ورود مس و روی به بدن انسان بر طبق استاندارد جهانیWHO (1993) که به ترتیب 40 و 300 میکروگرم بر کیلوگرم وزن بدن در روز گزارش شده است، می باشد. مس و روی جذب شده از طریق تماس پوستی با خاک در حالت بیشینه برای کودکان و افراد بالغ به ترتیب 4-10×44/9 و 4-10×03/1 میکروگرم بر کیلوگرم وزن بدن در روز برای مس و به ترتیب 3-10×9/8 و 4-10×84/9 میکروگرم بر کیلوگرم وزن بدن در روز برای روی می باشد. همچنین جذب از طریق استنشاق مس و روی موجود در ذرات معلق خاک در حالت بیشینه برای کودکان و افراد بالغ به ترتیب 5-10×4/1 و 6-10×6/7 میکروگرم بر کیلوگرم وزن بدن در روز برای مس و به ترتیب 4-10×32/1 و 5-10×19/7 میکروگرم بر کیلوگرم وزن بدن در روز برای روی می باشد. این اعداد از مقدار مبناء جذب از طریق پوست و استنشاق که برای مس و روی به ترتیب 4/0 و 3 میکروگرم بر کیلوگرم وزن بدن در روز می باشد، بسیار کمتر است.<br /> نتیجه گیری: در مجموع نتایج این مطالعه نشان داد که پتانسیل خطرپذیری(HQ) برای مس و روی از طریق مسیرهای مطالعه شده کمتر از یک می باشد و احتمال ابتلا به بیماریهای غیر سرطانی از این مسیرها برای مصرف کنندگان وجود ندارد.
مس,روی,معدن,شاخص خطر پذیری
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3781.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3781_9640ab96331c87c29a9ce526b246ef19.pdf