دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
1
2017
03
21
بررسی تأثیر آتش سوزی بر پایداری خاکدانه ها، عوارض قابل مشاهده سطحی و پوشش گیاهی در مقیاس های مختلف در جنگل های سواحل جنوب غربی دریای مازندران
1
20
FA
علی
اکبرزاده
دانشجوی دکتری دانشکده کشاورزی گروه خاکشناسی دانشگاه شهرکرد
akbarzadehali22@yahoo.com
شجاع
قربانی دشتکی
دانشیار گروه خاکشناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهرکرد
shoja2002@yahoo.com
مهدی
نادری خوراسگانی
دانشیار گروه خاکشناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهرکرد
khnaderi@yahoo.com
جهانگرد
محمدی
استاد گروه خاکشناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهرکرد
jahan.mohammad@ymail.com
روح الله
تقی زاده مهرجردی
استادیار دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه اردکان
rh_taghizade@yahoo.com
10.22069/ejsms.2017.11068.1645
سابقه و هدف: تخریب اراضی جنگلی در اثر آتش سوزی یکی از بزرگترین مشکلات زیست محیطی شمال کشور است که به طور معنی داری پوشش گیاهی و عوارض قابل مشاهده سطح خاک را تغییر داده و بنابراین بر میزان پایداری خاکدانه ها در برابر نیروهای فرساینده تأثیرگذار می باشد. با داشتن اطلاعات کامل از میزان پایداری خاکدانه ها در مقیاس خرد و نوع عوارض مرتبط با فرسایش خاک در مقیاس های کرت و حوضه آبخیز بهتر می توان در مورد خطر فرسایش در منطقه قضاوت کرد. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آتش سوزی بر پایداری خاکدانه ها، عوارض قابل مشاهده سطحی و ویژگی های پوشش گیاهی در مقیاس های خرد، کرت و حوضه آبخیز در بخش هایی از اراضی جنگلی واقع در شمال غرب استان گیلان انجام گرفت.<br /> مواد و روش ها: در قطعاتی در داخل محدوده 15 ناحیه آسیب دیده در اثر آتش سوزی و 15 منطقه نسوخته مجاور آنها، در پنج واحد ژئومورفولوژی مختلف، شاخص های پایداری خاکدانه ها در مقیاس خرد و اشکال میکروتوپوگرافی فرسایش و درصد لاشبرگ در مقیاس کرت اندازه گیری شدند. همچنین برخی ویژگی های پوشش گیاهی، شاخص تراکم آبراهه ها و برخی از اشکال مورفودینامیکی فرسایش مورد بررسی قرار گرفتند.<br /> یافته ها: نتایج آنالیز واریانس نشان داد که شاخص های پایداری خاکدانه ها، درصد لاشبرگ و شاخص تراکم آبراهه ها اختلاف معنی داری بین نقاط آتش سوزی و شاهد (داخل گروه ها) داشتند. در بین واحدهای ژئومورفولوژی (بین گروه ها) نیز تنها از نظر درصد لاشبرگ اختلاف معنی دار وجود داشت. نتایج همچنین مشخص کرد که حدود چهار تا پنج سال طول کشید تا میزان شاخص های پایداری خاکدانه ها و تراکم آبراهه ها به شرایط قبل از آتش سوزی برسد. همچنین افزایش شدت آتش سوزی از کم به زیاد و تغییر نوع آتش سوزی از سطحی به تاجی بیشترین تأثیر را بر میانگین وزنی قطر خاکدانه ها داشت. نتایج بررسی اشکال میکروتوپوگرافی فرسایش در مقیاس کرت نشان داد که برخی از آنها در نقاط آتش سوزی نسبت به شاهد دچار تغییر شده بودند. در مقیاس حوضه آبخیز نیز شیارها، لغزش های رخ داده و خندق ها بیشتر در نواحی آتش سوزی وجود داشتند. ضرایب همبستگی ایجاد شده بین ویژگی های مربوط به مقیاس های مختلف مشخص کرد که همبستگی معنی داری بین برخی ویژگی های اندازه گیری شده در مقیاس های مختلف وجود دارد.<br /> نتیجه گیری: از شاخص های پایداری خاکدانه ها می توان در مقیاس خرد به عنوان یک معیار ارزیابی مفید در بررسی میزان قدرت شکل گیری اشکال مختلف میکروتوپوگرافی و مورفودینامیکی فرسایش خاک در مقیاس های کرت و حوضه آبخیز استفاده کرد. نتایج این بررسی می تواند در ارزیابی خطر فرسایش خاک های اراضی جنگلی و مدیریت جنگل به کار رود.
پایداری خاکدانه,تراکم آبراهه,خندق,شیار,لغزش
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3646.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3646_b20237653812e90b60b77e79a287628f.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
1
2017
03
21
واکنش عملکرد دانه و سایر ویژگیهای زراعی دو رقم برنج (Oryza sativa L.) بومی هاشمی و پرمحصول سپیدرود به مقدار نیتروژن کودی در رشت
21
38
FA
محبوبه
شهبازی
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
m.shahbazi1990@yahoo.com
ابراهیم
زینلی
عضو هییت علمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
ezstudent11@yahoo.com
سراالله
گالشی
عضو هییت علمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
sghaleshi@gmail.com
سید محمدرضا
احتشامی
عضو هییت علمی دانشگاه گیلان
smrehteshami@yahoo.com
حمید
درستی
عضو هییت علمی موسسه تحقیقات برنج کشور
hdorosti37@gmail.com
10.22069/ejsms.2017.8997.1543
سابقه و هدف: نیتروژن حدود 2 تا 5 درصد از مادۀ خشک گیاهی را تشکیل داده و بیش از سایر عناصر غذایی معدنی عملکرد گیاهان زراعی از جمله برنج را محدود میکند. نیاز زیاد گیاهان به نیتروژن ، کاهش توانایی خاکها برای تأمین نیتروژن مورد نیاز گیاهان زراعی، پتانسیل زیاد تلفات نیتروژن و همچنین افزایش قابل توجه پتانسیل عملکرد ارقام جدید برنج به افزایش چشمگیر مصرف کودهای نیتروژنی در تولید برنج و سایر گیاهان زراعی منجر شده است. از اینرو، بهینهسازی مقدار مصرف کودهای نیتروژنه یکی از راهبردهای مهم مدیریتی برای بهبود عملکرد، کاهش هزینههای تولید و حفظ کیفیت محیط زیست است. <br /> مواد و روشها: بهمنظور بررسی واکنش عملکرد دانه و سایر صفات مهم زراعی به مقدار نیتروژن کودی و تعیین مقدار مطلوب نیتروژن کودی مورد نیاز دو رقم برنج بومی و پرمحصول، آزمایشی در سال 1392 در مزرعۀ تحقیقاتی مؤسسه تحقیقات برنج کشور در رشت اجرا گردید. آزمایش بهصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 4 تکرار انجام شد و در آن، رقم برنج (رقم برنج بومی هاشمی و رقم اصلاح شده و پرمحصول سپیدرود) و مقدار نیتروژن کودی (0، 40، 80، 120 و 160 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار) عوامل مورد بررسی بودند.<br /> یافتهها: نتایج تجزیه واریانس حاکی از تأثیر معنیدار رقم، مقدار نیتروژن کودی و اثر متقابل آنها بر عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک بود که نشاندهندۀ واکنش متفاوت عملکرد دو رقم به مقدار نیتروژن میباشد. عملکرد دانه در رقم هاشمی از 92/1 در شاهد تا 5/5 تن در هکتار در تیمار مصرف 120 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و در رقم سپیدرود از 13/4 در شاهد تا 87/8 تن در هکتار در تیمار مصرف 160 کیلوگرم نیتروژن در هکتار متغیر بود. نتایج تجزیه رگرسیون نشان داد که در رقم پرمحصول سپیدرود رابطه خطی معنیداری بین مقدار نیتروژن کودی (X) و عملکرد (Y) شلتوک(Y=4418.5 + 29.3X) و عملکرد بیولوژیک (Y=7344.0 + 74.9X) بهترتیب با ضرایب تبیین 97/0 و 99/0 وجود داشت درحالیکه در رقم بومی هاشمی تابع درجۀ دو رابطۀ بین مقدار نیتروژن کودی و عملکرد دانه (Y=1.6221+ 0.0344x -8E-05x2) و عملکرد بیولوژیک (0.0002x2 -Y= 2.5107+ 0.0973x ) را با دقت بیشتری توصیف نمود. <br /> نتیجهگیری: یافتههای این آزمایش نشان داد که در هر دو رقم بومی هاشمی و پرمحصول سپیدرود، مقدار مصرف نیتروژن کودی بهشدت بر عملکرد دانه تأثیر میگذارد. میانگین عملکرد دانه در رقم هاشمی با افزایش مقدار مصرف نیتروژن کودی تا 120 کیلوگرم در هکتار با افزایش همراه بود ولی پس از آن با افزایش مقدار مصرف نیتروژن کودی به 160 کیلوگرم در هکتار کاهش یافت. با این حال، در رقم سپیدرود با افزایش مقدار مصرف نیتروژن کودی تا 160 کیلوگرم در هکتار عملکرد دانه افزایش یافت. این نتایج حاکی از عدم توانایی خاک برای تأمین نیتروژن مورد نیاز گیاه زراعی و ضرورت مصرف نیتروژن کودی برای دستیابی به عملکردهای زیاد، کودپذیری و کارآیی بیشتر رقم سپیدرود در استفاده از نیتروژن و نیاز به مصرف نیتروژن کودی بیشتر در این رقم نسبت به رقم هاشمی برای دستیابی به حداکثر عملکرد دانه میباشد. بر اساس این نتایج، در رقم سپیدرود احتمال دستیابی به عملکردهای بیشتر از عملکرد بهدست آمده در این مطالعه با مصرف نیتروژن کودی بیشتر از 160 کیلوگرم در هکتار وجود دارد.
اجزای عملکرد دانه,تعداد دانه,شاخص برداشت,عملکرد بیولوژیک,وزن دانه
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3647.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3647_5a89b5d47de96544fc157abfbb144b0f.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
1
2017
03
21
تأثیر میزان رطوبت خاک بر معدنی شدن و ثابت سرعت تجزیه فسفر آلی بقایای گیاهی
39
54
FA
زهرا
نجفی
فارغ التحصیل کارشناسی ارشد/دانشگاه زنجان
najafizahra9@gmail.com
احمد
گلچین
0000-0002-7193-6821
استاد/دانشگاه زنجان
agolchin2011@yahoo.com
10.22069/ejsms.2017.10292.1611
سابقه و هدف: بقایای گیاهی بهدلیل دارا بودن عناصر غذایی مورد نیاز گیاهان در چرخهی طبیعی این عناصر نقش مهمی دارند. با توجه به نقش بقایای گیاهی در بهبود حاصلخیزی خاک، آگاهی از شیوههای مختلف مدیریت بقایای گیاهی و انتخاب بهترین شیوهی مدیریت برای این بقایا امری لازم و ضروری است. ترکیبی از عوامل محیطی و زیستی در سرعت معدنی شدن فسفر آلی در خاک نقش دارند و میکروبها عامل اصلی در تجزیه کلش و بقایای گیاهی هستند. عوامل غیر زنده شامل دما، نوع خاک، چگالی ظاهری، رطوبت خاک و کیفیت آب آبیاری از طریق تاثیرگذاری بر فعالیتهای میکروبی بر معدنی شدن فسفر آلی موثرند. سرعت معدنی شدن فسفر آلی در مناطقی با دما و رطوبت بالا نسبت به مناطق سرد و خشک بیشتر است. با توجه به رابطهی معکوس بین رطوبت خاک و میزان تهویه هدف این پژوهش بررسی تاثیر مقادیر مختلف رطوبت خاک بر سرعت تجزیهی بقایا و معدنی شدن فسفر آلی میباشد.<br /> مواد و روشها: بهمنظور بررسی تأثیر میزان رطوبت خاک بر مقدار معدنی شدن و ثابت سرعت تجزیه فسفر آلی یک آزمایش به صورت کرتهای دو بار خرد شده، بر پایهی طرح کاملا تصادفی، با سه تکرار و با استفاده از کیف کلش ، در گلخانه به اجرا در آمد. فاکتورهای مورد بررسی در این آزمایش شامل نوع بقایای گیاهی در دو سطح (جو و یونجه)، سطوح رطوبتی خاک در پنج سطح (10، 25، 50، 75 و 100 درصد رطوبت اشباع) و مدت زمان خوابانیدن بقایا در چهار سطح (1، 2، 3 و 4 ماه) بودند که به ترتیب در کرتهای اصلی، فرعی و فرعی- فرعی قرار داده شدند. پس از سپری شدن فواصل زمانی خوابانیدن، کیفهای کلش از خاک خارج و پس از اندازهگیری وزن بقایای گیاهی باقیمانده در آنها میزان فسفر آلی بقایا بهروش رنگ سنجی (رنگ زرد مولیبدات وانادات) اندازهگیری شد. مقدار معدنی شدن فسفر آلی از کسر میزان فسفر آلی باقیمانده در هر بازه زمانی از میزان فسفر آلی باقیمانده در بازهی زمانی ما قبل آن محاسبه گردید.<br /> یافتهها: در رطوبتهای 10، 25، 50، 75 و 100 درصد رطوبت اشباع به ترتیب 24/25، 38/36، 40/43، 87/36 و 25/31 درصد فسفر آلی بقایا طی یک دورهی چهار ماهه آزاد شد. همچنین مقدار ثابت سرعت تجزیه فسفر آلی بقایای گیاهی در سطوح رطوبتی ذکر شده به ترتیب 13/0، 20/0، 26/0، 21/0 و Month-1 16/0 در یک دورهی چهار ماهه بود.<br /> نتیجهگیری: مقدار معدنی شدن فسفر آلی بقایا در اولین ماه خوابانیدن بهمراتب بیشتر از سه ماههی بعدی خوابانیدن بود. بیشترین مقدار معدنی شدن فسفر آلی در سطح رطوبت 50 درصد اشباع (رطوبت ظرفیت مزرعه) مشاهده گردید. نتایج همچنین نشان دادند که بیش بود رطوبت (کمبود تهویه) همانند کمبود آن عامل محدود کنندهی قوی برای معدنی شدن فسفر بود و در رطوبتهای اشباع و نزدیک به آن، مقدار معدنی شدن فسفر آلی اندک و نزدیک به مقدار معدنی شدن فسفر در سطوح رطوبتی کمتر از ظرفیت مزرعه بود.
رطوبت خاک,مقدار معدنی شدن فسفر آلی,ثابت سرعت تجزیهی فسفر آلی,بقایای گیاهی
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3648.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3648_5d6d80baff1cbb50a33543e7733d605e.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
1
2017
03
21
مقایسهی نگرش روشهای نقشهبرداری سنتی و رقومی خاک با استفاده از رویکرد تفرق کارکردی (مطالعهی موردی: دشت شهرکرد، استان چهارمحال و بختیاری)
55
70
FA
زهره
مصلح
0000-0003-0793-0270
دانشگاه شهرکرد
mosleh.zohreh@yahoo.com
محمدحسن
صالحی
دانشگاه شهرکرد
mehsalehi@yahoo.com
اعظم
جعفری
0000-0003-0800-2812
دانشگاه باهنر کرمان
a.jafari@uk.ac.ir
عبدالمحمد
محنت کش
مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی شهرکرد
a_mehnatkesh@yahoo.com
عیسی
اسفندیارپور بروجنی
دانشگاه ولیعصر رفسنجان
esfandiarpoor@vru.ac.ir
عباس
امینی فسخودی
دانشگاه اصفهان
komsh1@yahoo.com
10.22069/ejsms.2017.10079.1599
سابقه و هدف: اطلاعات کافی از تغییرپذیری مکانی کلاسهای تناسب اراضی میتواند گامی جدید در راستای بهرهوری بهینه از اراضی باشد. در این راستا، تفرق خاک معیاری برای کمّیکردن این تغییرات است. از سوی دیگر، اطلاعات نقشه خاک بهطور عمده بهعنوان نقشهی پایه برای تهیه نقشههای ارزیابی تناسب اراضی استفاده میشوند. با این وجود، تا کنون مطالعات اندکی به بررسی تغییرپذیری کلاسهای تناسب اراضی با استفاده از شاخصهای تفرق و روشهای مختلف نقشهبرداری پرداختهاند. پژوهش حاضر میکوشد تا با بررسی تفرق کارکردی در سطوح کلاس و زیرکلاس تناسب اراضی برای محصولات گندم، یونجه، ذرت و سیبزمینی در یک واحد اراضی مشخص، نقش روشهای نقشهبرداری سنتی و رقومی خاک را در بیان تغییرپذیری کلاسهای تناسب اراضی بررسی نماید. <br /> مواد و روشها: در مساحتی بالغ بر 10000 هکتار از اراضی دشت شهرکرد استان چهارمحال و بختیاری، 120 خاکرخ با فواصل تقریبی 750 متر حفر، تشریح و نمونهبرداری شدند و ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی آنها تعیین گردیدند. نقشه خاک در سطح فامیل ردهبندی آمریکایی تهیه شد و میانگین وزنی ویژگیهای خاک تا عمق ریشه (برای گیاهان یکساله و چندساله، بهترتیب عمق 100 و 150 سانتیمتری) برای خاکرخهای شاهد آن محاسبه گردید. بر مبنای روش فائو، کلاس و زیرکلاس تناسب کیفی اراضی برای محصولات مورد نظر با استفاده از روش پارامتریک (معادلهی ریشه دوم) بهدست آمدند. برای تمامی محصولات، با استفاده از اطلاعات تمامی خاکرخها، نقشههای رقومی تناسب اراضی در دو سطح مذکور با مدل درختان تصمیمگیری تصادفی تهیه شدند. سپس، بهمنظور بررسی تفرق کارکردی برای هر محصول، واحدی که در نقشهی تناسب اراضی دارای مساحت بیشتری بود انتخاب و همان واحد بر روی نقشه رقومی قرار داده شد. شاخص تفرق شانن در نقشههای سنتی، بر اساس اطلاعات تمامی خاکرخها و برای نقشههای رقومی بر اساس اطلاعات تمامی پیکسلهای موجود در واحد، در دو سطح کلاس و زیرکلاس تعیین گردید و اختلاف میانگین آنها بین دو نقشه از نظر آماری مورد بررسی قرار گرفت. <br /> یافتهها: نتایج نشان داد که برای تمامی محصولات مورد مطالعه در سطح کلاس تناسب اراضی، اختلاف معنیداری بین شاخص تفرق حاصل از دو روش نقشهبرداری وجود ندارد و در سطح زیرکلاس، تنها برای محصول سیبزمینی، این اختلاف در سطح اطمینان 95 درصد معنیدار است. همچنین، برای تمامی محصولات مورد نظر و با استفاده از دو روش نقشهبرداری، مقدار تفرق شانن از سطح کلاس تناسب به زیرکلاس تناسب اراضی، افزایش یافت. این اختلاف، برای محصولات یونجه، ذرت و سیبزمینی در هر دو روش نقشهبرداری و برای محصول گندم در روش رقومی، در سطح احتمال 001/0 معنیدار بود. <br /> نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که بیان تغییرپذیری کلاسهای تناسب اراضی بیش از آنکه متأثر از روش نقشهبرداری و نوع محصول باشد، به معیارهای فائو و دامنه قراردادی تغییرات ویژگیهایی که برای تعیین کلاس تناسب اراضی استفاده میشوند؛ وابسته است. بنابراین، بهنظر میرسد که تصحیح جدولهای نیازهای رویشی محصولات زراعی بهصورتی که بتواند تغییرات تدریجی خاک و تأثیر آنها بر روی محصولات زراعی را نمایان سازد، میتواند نقش مهمی در مدیریت بهینه و صحیح منابع ایفا نماید.
ارزیابی تناسب اراضی,شاخص شانن,شاخص غنی شدگی,مدل درختان تصمیمگیری تصادفی
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3649.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3649_31bf264d497b78ee62eda856d16d5a85.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
1
2017
03
21
بررسی ارتباط خاصیت آبگریزی با گونههای درختان جنگلی، مخازن کربن آلی خاک و پایداری خاکدانهها (پژوهش موردی: ایستگاه تحقیقات بذر و نهال گونههای جنگلی شلمان، استان گیلان)
71
86
FA
کریم
آتش نما
جهاد کشاورزی
k_atashnama@znu.ac.ir
احمد
گلچین
0000-0002-7193-6821
هیئت علمی گروه علوم خاک دانشگاه زنجان
agolchin2011@yahoo.com
عبداله
موسوی کوپر
هیئت علمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان گیلان
abdy_mo@yahoo.com
10.22069/ejsms.2017.11620.1667
سابقه و هدف: خاصیت آبگریزی خاک شامل مقاومت خاک در برابر خیسیدگی است که میتواند سبب کاهش سرعت نفوذ آب برای چند ثانیه تا ساعتها و یا حتی هفتهها گردد. در کنار اثرات سوء آبگریزی خاک در پژوهشهای علمی، به نقش مثبت آن در بسیاری از پدیدهها از قبیل ساختمان خاک نیز اشاره شده است. در حالی که بسیاری از مطالعات مواد آلی خاک را به عنوان منشاء شیمیایی آبگریزی معرفی میکنند، اما برخی دیگر عدم ارتباط معنیدار میان این دو صفت را گزارش کردهاند. به نظر میرسد شناسایی گروههای عاملی آبگریز به جای در نظر گرفتن کل توده کربن آلی خاک به کمک روش جداسازی مخازن کربن آلی بر اساس ذرات تشکیل دهنده خاک بتواند اطلاعات باارزشی را در رابطه با میزان و منشاء آبگریزی خاک ارائه دهد. لذا تحقیق حاضر جهت بررسی ارتباط مخازن مختلف کربن آلی با خاصیت آبگریزی خاک و همچنین نظر به مطالعات اندک صورت گرفته در خصوص نحوه تأثیر آبگریزی خاک بر ساختمان خاکدانهها طراحی و به مرحله اجرا درآمد. <br /> مواد و روشها: نمونههایی از اعماق 5-0، 10-5 و20-10 سانتیمتری از خاک تحت پوشش گونههای درختی شامل کاج تدا (Pinus taeda)، دارتالاب (Taxodium distichum)، ارس (Juniperus polycarpos)، توسکا (Alnus glutinosa)، بلوط بلندمازو (Quercus castaneifolia) و سفیدپلت (Populus caspica) جمعآوری گردید. در این نمونهها مخازن کربن آلی به تفکیک ذرات اولیه خاک، میزان آبگریزی، اسیدیته و میانگین وزنی قطر خاکدانه اندازهگیری و پس از تجزیه واریانس دوطرفه، دادهها بر اساس متغیرهای مستقل(گونه درختی و عمق) در قالب طرح کاملا تصادفی با آرایش فاکتوریل مورد آنالیز آماری قرار گرفته و جهت بررسی وضعیت ارتباط میان صفات مورد اندازهگیری از همبستگی پیرسون استفاده گردید. <br /> یافتهها: نتایج اولیه بیانگر تأثیر گونههای درختی و عمق بر میزان خاصیت آبگریزی خاک و صفات اندازهگیری شده مورد بررسی میباشد. بیشترین زمانهای ثبت شده برای وضعیت آبگریزی خاک در ضخامت 5-0 سانتی متری ثبت شد. از میان گونههای مورد بررسی، کاج تدا، دارتالاب و ارس دارای بیشترین تنوع کلاسهای آبگریزی بودند به طوری که نمونههای با زمان آبگریزی بیش از یک ساعت صرفاً در لایه 5-0 سانتی متری و در خاک تحت پوشش کاج تدا و دارتالاب به ترتیب با مقادیر 33/13 و 33/3 درصد نمونههای جمع آوری شده مشاهده گردید و کمترین آن در نمونههای درختان سفیدپلت، توسکا و بلوط اندازهگیری شد. با افزایش عمق خاک، زمان آبگریزی در تمامی گونهها کاهش یافت به گونهای که 22/82 درصد از کل نمونههای جمع آوری شده از عمق 20-10 سانتیمتری دارای زمان آبگریزی 5-0 ثانیه بودند. علیرغم وجود همبستگی میان کربن آلی کل و آبگریزی (r=0.19, P نتیجهگیری: وجود همبستگی معنیدار میان آبگریزی با میزان کربن آلی جزء شن بیانگر تجمع ترکیبات کربنه آبگریز در جزء شن بوده لذا این بخش از کربن آلی کنترل کننده میزان آبگریزی خاک محدوده مورد مطالعه میباشد. با این وجود کاهش پهاش خاک و همچنین درجه پوسیدگی مواد آلی میتواند بر کیفیت ماده آلی خاک اثر گذاشته و متعاقب آن منجر به کاهش خاصیت آبگریزی خاک گردد. علیرغم نقش مواد آلی و جزء آبگریز آن در تشکیل و پایداری خاکدانهها ولی کیفیت نامطلوب ماده آلی، وجود پهاش پایین و تشکیل خاکدانههای کوچک در خاکهای تحت پوشش درختان سوزنیبرگ ایجاب میکند که در انتخاب درختان سوزنیبرگ برای پروژههای جنگلکاری و فضای سبز این موارد در نظر گرفته شود.
آبگریزی خاک,پایداری خاکدانه,جزء شن,مخازن کربن آلی,عمق
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3650.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3650_802c806e321056c8b406e61fb1961888.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
1
2017
03
21
مقایسه تاثیر اندازه اکسیدهای آلومینیم و سیلیسیم بر میزان روانآب و هدر رفت خاک
87
99
FA
حجت
امامی
0000-0002-8437-8419
هیات علمی
hemami@um.ac.ir
نواز اله
مرادی
دانشگاه فردوسی مشهد
nvz_moradi@yahoo.com
علیرضا
آستارایی
دانشگاه فردوسی مشهد
astarei@um.ac.ir
امیر
فتوت
0000-0002-5551-7002
دانشگاه فردوسی مشهد
afotovat@um.ac.ir
10.22069/ejsms.2017.10935.1636
چکیده مبسوط<br /> سابقه و هدف: حفاظت خاک و مهار فرسایش یکی از اولویتهای مهم بخش کشاوری و منابع طبیعی است. روشهای مختلفی جهت اصلاح خاک و جلوگیری از فرسایش وجود دارد. یکی از راهکارهای مدیریت خاک و آب برای بهبود ویژگیهای فیزیکی و جلوگیری از فرسایش خاک در سالهای اخیر، افزودن مواد اصلاح کننده به خاک میباشد. استفاده از نانوذرات با توجه به ویژگیهای خاص آنها مثل سطح ویژه زیاد میتواند در اصلاح و کنترل فرسایش خاک مورد توجه قرار گیرد. بنابراین هدف از این پژوهش بررسی مقایسه تاثیر اکسیدهای آلومینیم و سیلیسیم نانو و معمولی بر میزان روان آب و هدر رفت خاک بود.<br /> مواد و روشها: به منظور بررسی اثر اکسیدهای آلومینیوم و سیلیسیم نانو و معمولی بر میزان روانآب، هدر رفت و ضریب روان آب بر روی یک خاک لوم سیلتی انتخاب شد. خاک مورد مطالعه از مرکز تحقیقات کشاورزی خراسان رضوی نمونه برداری و هوا خشک و بعد از عبور دادن از الک 4 میلیمتری، در قالب طرح کاملا تصادفی با 9 تیمار و 3 تکرار اجرا شد. تیمارهای مورد بررسی شامل شاهد (بدون افزودن ماده اصلاحی) و نانو اکسیدهای آلومینیوم و سیلیسیم به صورت جداگانه با غلظتهای 002/0، 005/0 درصد وزنی و اکسید آلومینیم و سیلیسیم معمولی با غلظت 002/0 و 005/0 درصد وزنی به خاک اضافه شدند و در جعبههایی به وزن 6 کیلوگرم در دوره زمانی 4 ماه در رطوبت بین ظرفیت زراعی تا حدود 50 درصد آن و دمای بین 18 تا 25 درجه در گلخانه نگهداری شدند. سپسهر یک از تیمارهازیر دستگاه شبیه سازی باران در شدت 45 میلیمتر در ساعت به مدت 20 دقیقه در شیب 5/2 درصد قرار داده شدند و حجم رواناب و هدر رفت خاک، ضریب روان آب و میانگین وزنی قطر خاکدانهها در حالت تر (MWDwet) مربوط به هر تیمار اندازهگیری شد. تحلیل آماری و مقایسه میانگینها در سطح پنج درصد بین تیمارهای مختلف بر اساس تجزیه واریانس یک طرفه و آزمون دانکن با استفاده از نرم افزار SPSS16 انجام شد.<br /> یافتهها: نتایج نشان داد که افزودن هر دو نوع مواد اصلاحی نانو و معمولی اکسیدهای آلومینیم و سیلیسیم تاثیر معنیداری بر پارامترهای حجم روان آب، هدر رفت خاک و ضریب روان آب داشتند. کمترین حجم روان آب، هدر رفت خاک و ضریب روان آب مربوط به غلظت 005/0 درصد نانو اکسید سیلیسیم و آلومینیم بود که تفاوت معنیداری در سطح 5 درصد با سایر سطوح اکسیدهای سیلیسیم و آلومینیم معمولی نشان دادند. همچنین بیشترین حجم روانآب، هدرفت خاک و ضریب روانآب مربوط به تیمار شاهد بود. علاوهبراین تفاوت معنیداری بین غلظتهای مشابه نانو اکسید سیلیسیم و آلومینیم از نظر پارامترهای اندازهگیری شده وجود نداشت. غلظتهای مختلف هر دو نوع ماده اصلاحی میانیگین وزنی قطر خاکدانهها را به طور معنیداری نسبت به شاهد افزایش دادند.<br /> نتیجهگیری: به طور کلی نتایج این تحقیق نشان دهنده تاثیر مثبت هر دو نوع ماده اصلاحی نانو و معمولی اکسید آلومینیم و سیلیسیم بر کاهش حجم روان آب، هدررفت خاک و ضریب روان آب میباشد و مواد اصلاحی در مقیاس نانو تاثیر بهتری نسبت به شکل معمولی از نظر کاهش حجم روان آب، هدررفت خاک و ضریب روان آب داشتند.
نانو اکسید آلومینیم,نانو اکسید سیلیسیم,روان آب,تلفات خاک
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3651.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3651_d16437401f4eecb47b9ea87ecbac36c0.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
1
2017
03
21
اثر سطوح مختلف کلرید پتاسیم و دما بر برخی خصوصیات فیزیولوژیکی و بیوشیمایی دانهال نارنج
101
114
FA
زینب
رفیعی راد
دانشگاه زنجان
z_raffii@yahoo.com
10.22069/ejsms.2017.9012.1544
چکیده <br /> دمای پایین یکی از عوامل محیطی مهم محدودکننده در توسعه کشت و تولید مرکبات است. یکی از راهکارهای افزایش تحمل گیاهان به تنشهای غیرزیستی، تغذیه با کودهای پتاسه میباشد. بر این اساس، در تحقیق حاضر اثرات مصرف کلریدپتاسیم با غلظتهای مختلف ( صفر، 5/2، 5 و 10 میلیمولار) و تحت سطوح مختلف دمایی صفر، 3- و 25 درجه سانتیگراد بر واکنشهای فیزیولوژیک و بیوشیمیایی شاخسارههای جوان نارنج به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار در موسسه تحقیقات مرکبات کشور(رامسر) و در سال 1392 مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که حداکثر مقادیر کارتنوئید و پراکسیداسیونلیپیدها در دمای 3- درجه سانتیگراد و تیمار صفر میلیمولار کلریدپتاسیم مشاهده شد. حداکثر مقدار کلروفیلa ، b و کل در بالاترین غلظت کلریدپتاسیم و دمای 25درجه سانتیگراد مشاهده گردید. حداکثر میزان پرولین نیز در غلظت صفرمیلیمولار کلریدپتاسیم و دمای 3- درجه سانتیگراد مشاهد شد. به طورکلی پتاسیم با افزایش محتوی آببرگ و کاهش متابولیتهای ثانویهای مانند پرولین وهمچنین کاهش پتانسیل آب برگ، موجب افزایش پایداری غشاء سلولی و تحملپذیری نارنج به دمای پایین گردید.<br /> <br /> چکیده <br /> دمای پایین یکی از عوامل محیطی مهم محدودکننده در توسعه کشت و تولید مرکبات است. یکی از راهکارهای افزایش تحمل گیاهان به تنشهای غیرزیستی، تغذیه با کودهای پتاسه میباشد. بر این اساس، در تحقیق حاضر اثرات مصرف کلریدپتاسیم با غلظتهای مختلف ( صفر، 5/2، 5 و 10 میلیمولار) و تحت سطوح مختلف دمایی صفر، 3- و 25 درجه سانتیگراد بر واکنشهای فیزیولوژیک و بیوشیمیایی شاخسارههای جوان نارنج به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار در موسسه تحقیقات مرکبات کشور(رامسر) و در سال 1392 مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که حداکثر مقادیر کارتنوئید و پراکسیداسیونلیپیدها در دمای 3- درجه سانتیگراد و تیمار صفر میلیمولار کلریدپتاسیم مشاهده شد. حداکثر مقدار کلروفیلa ، b و کل در بالاترین غلظت کلریدپتاسیم و دمای 25درجه سانتیگراد مشاهده گردید. حداکثر میزان پرولین نیز در غلظت صفرمیلیمولار کلریدپتاسیم و دمای 3- درجه سانتیگراد مشاهد شد. به طورکلی پتاسیم با افزایش محتوی آببرگ و کاهش متابولیتهای ثانویهای مانند پرولین وهمچنین کاهش پتانسیل آب برگ، موجب افزایش پایداری غشاء سلولی و تحملپذیری نارنج به دمای پایین گردید.<br /> چکیده <br /> دمای پایین یکی از عوامل محیطی مهم محدودکننده در توسعه کشت و تولید مرکبات است. یکی از راهکارهای افزایش تحمل گیاهان به تنشهای غیرزیستی، تغذیه با کودهای پتاسه میباشد. بر این اساس، در تحقیق حاضر اثرات مصرف کلریدپتاسیم با غلظتهای مختلف ( صفر، 5/2، 5 و 10 میلیمولار) و تحت سطوح مختلف دمایی صفر، 3- و 25 درجه سانتیگراد بر واکنشهای فیزیولوژیک و بیوشیمیایی شاخسارههای جوان نارنج به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار در موسسه تحقیقات مرکبات کشور(رامسر) و در سال 1392 مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که حداکثر مقادیر کارتنوئید و پراکسیداسیونلیپیدها در دمای 3- درجه سانتیگراد و تیمار صفر میلیمولار کلریدپتاسیم مشاهده شد. حداکثر مقدار کلروفیلa ، b و کل در بالاترین غلظت کلریدپتاسیم و دمای 25درجه سانتیگراد مشاهده گردید. حداکثر میزان پرولین نیز در غلظت صفرمیلیمولار کلریدپتاسیم و دمای 3- درجه سانتیگراد مشاهد شد. به طورکلی پتاسیم با افزایش محتوی آببرگ و کاهش متابولیتهای ثانویهای مانند پرولین وهمچنین کاهش پتانسیل آب برگ، موجب افزایش پایداری غشاء سلولی و تحملپذیری نارنج به دمای پایین گردید.
پراکسیداسیونلیپیدها,پرولین,کلریدپتاسیم,نارنج
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3652.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3652_5e4bd8fb01590b46665d3457b956ff86.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
1
2017
03
21
تاثیر خصوصیات شیمیایی خاک بر همزیستی سیب و انگور با قارچهای میکوریز آربوسکولدار
115
125
FA
مهدی
صدروی
هیئت علمی/ دانشگاه یاسوج
msadravi@yu.ac.ir
زهره
عوض زاده مهریان
دانشجوی کارشناسی ارشد/ دانشگاه یاسوج
avazzadeh1367.com@gmail.com
10.22069/ejsms.2017.9841.1581
سابقه و هدف: قارچهای میکوریز آربوسکولدار که همزیست اجباری طبیعی ریشه 80 درصد گیاهان هستند، نقش مهمی در افزایش جذب آب و بعضی عناصرغذایی بهویژه فسفر و تولید پایدار محصولات زراعی و باغی دارند. همزیستی تعدادی از این قارچ-ها با ریشه انگور گزارش شده است. همچنین تلقیح بعضی از آنها به ریشه نهالهای سیب باعث افزایش رشد آنها شده است. این پژوهش به منظور بررسی حضور آنها در باغهای سیب و انگور مناطق بویراحمد و دنا و تاثیر خصوصیات شیمیایی خاک بر این رابطه همزیستی انجام شد.<br /> مواد و روشها: شصت نمونه از ریزوسفر سیب و انگور این مناطق، جمعآوری شدند. هاگهای قارچهای میکوریز آربوسکولدار به روش الکتر و سپس سانتریفیوژ کردن در محلول شکر جداسازی و جمعیت هاگها در 100گرم ریزوسفر شمارش شد. <br /> برای بهدست آوردن هاگهای سالم این قارچها کشتهای تله گلدانی با ذرت، برای هر نمونه در گلخانه برای 14 هفته مستقر شدند. قارچهای هر نمونه با مطالعه و اندازهگیری خصوصیات ریختی، هاگهای جداسازی شده از ریزوسفر این گیاهان و کشتهای تله گلدانی، شناسایی گردیدند. درصد کلنیزاسیون طول ریشه سیب و انگور در هر نمونه پس از رنگبری آنها با محلول پتاسیم 10 درصد و رنگ آمیزی آنها با محلول لاکتوفنلآنیلینبلو محاسبه گردید. بافت، اسیدیته، هدایت الکتریکی و میزان فسفر خاک هر نمونه، تعیین شدند. همچنین ضرایب همبستگی خصوصیات شیمیایی خاک با جمعیت هاگهای این قارچها و درصد کلنیزاسیون طول ریشه در هر گیاه نیز محاسبه گردیدند. <br /> یافتهها: قارچهای میکوریز آربوسکولدار در تمام نمونهها حضور داشتند و میانگین جمعیت هاگ این قارچها در 100 گرم ریزوسفر، تنوع آنها و درصد کلنیزاسیون طول ریشه، در سیب به ترتیب 1474، 3/3 و 3/67 و در انگور 1045، 8/2 و 4/40 بودند. چهارده گونه از این قارچها متعلق به هشت جنس، به اسامی: Funneliformis constrictum, F. caledonium, F. mosseae, <br /> F. geosporum, Glomus deserticola, G. microaggregatum, Rhizophagus fasciculatus, R. clarus, Claroideoglomus claroideum, C. etunicatum, Scutellospora calospora, Entrophospora infrequens, Acaulospora bireticulata و Ambispora gerdemannii در نمونهها شناسایی شدند. گونهی F. mosseae با 6/76 درصد بیشترین فراوانی را داشت. بافت خاک نمونهها از رسی تا لومی، متغیر بود. میزان فسفر، اسیدیته و هدایت-الکتریکی خاک با جمعیت هاگ قارچهای میکوریزی آربوسکولار و درصد کلنیزاسیون طول ریشه این گیاهان همبستگی منفی داشتند. ضریب همبستگی جمعیت هاگ این قارچها در خاک ریزوسفری سیب، با اسیدیته، هدایت الکتریکی و فسفر خاک به ترتیب 02/0-، 42/0- و 04/0- و در انگور 45/0-، 30/0- و 01/0- بود. همچنین ضریب همبستگی درصد کلنیزاسیون طول ریشه سیب با اسیدیته، هدایت الکتریکی و فسفر خاک به ترتیب 22/0-، 19/0- و 38/0- و در انگور 44/0-، 15/0- و 16/0- بود.<br /> نتیجهگیری: حضور این قارچها در تمام نمونهها حاکی از نیاز این گیاهان به این همزیستی برای رشد و نموطبیعی است. جمعیت هاگ این قارچها، تنوع آنها و درصد کلنیزاسیون طول ریشه، در سیب بیشتر از انگور بود. فراوانی بیشتر قارچ F. mosseae ، حاکی از توانایی بیشتر آن در برقراری رابطه همزیستی با این گیاهان است. همبستگی منفی میزان فسفر، اسیدیته و هدایتالکتریکی خاک با جمعیت هاگ قارچهای میکوریز آربوسکولدار و درصد کلنیزاسیون طول ریشه، نشان میدهد که توانایی برقراری رابطهی همزیستی این قارچها با ریشه این گیاهان و میزان تکثیر آنها در خاکهای با فسفر و شوری کم و اسیدیته خنثی تا کمی قلیایی بیشتر است. بنابراین میتوان کاربرد این قارچها را در این گونه خاکها برای بهبود رشد و محصول این گیاهان، پیشنهاد کرد.
اسیدیته,فسفر,شوری,Funneliformis,Glomus
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3653.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3653_4c9078c4cb961630a7c19fe7b2fbd34a.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
1
2017
03
21
تأثیر کاربری اراضی بر کارآیی برخی از مدلهای نفوذ آب به خاک
127
138
FA
محمود رضا
سعدی خانی
دانشجو
mahmoodrezasadikhani@yahoo.com
اکبر
سهرابی
هیئت علمی
akbarsohrabi.as@gmail.com
10.22069/ejsms.2017.10297.1612
سابقه و هدف: نفوذ آب به خاک یکی از ویژگیهای کلیدی در طراحی سامانههای آبیاری، پژوهشهای هیدرولوژی، مدیریت منابع آب و حفاظت خاک، طراحی و اجرای پروژههای زهکشی و کنترل فرسایش در حوضههای آبخیز است. همچنین، سنجش دقیق مقادیر نفوذ آب به خاک با توجه به زمان برای برآورد آب ذخیره شده در ناحیه ریشه گیاه، اهمیت زیادی در طراحی و برنامهریزیهای آبیاری دارد. به همین خاطر پژوهشگران همواره دنبال ارائهی مدلی مناسب برای بیان کمی نفوذ آب به خاک بودند. به دلیل اهمیت نفوذ آب به خاک، مدلهای فیزیکی و تجربی گوناکونی به منظور برآورد این فرآیند در دهههای گذشته ارائه گردیده است. در پژوهش حاضر، عملکرد مدلهای نفوذ گرین-آمپت، فیلیپ، هورتون، SCS، کوستیاکوف و کوستیاکوف-لوییز در برآورد نفوذ تجمعی و نیز وابستگی عملکرد آنها به کاربرهای اراضی (زراعی، باغ و مرتع) در مشگین شهر استان اردبیل مورد ارزیابی قرار گرفت. <br /> مواد و روشها: برای این منظور، دادههای حاصل از آزمایشهای نفوذپذیری به روش استوانه مضاعف در 82 نقطه واقع در مناطق متفاوت شهرستان مشگین استان اردبیل انجام شد. خاکهای مورد مطالعه در ردههای اریدی سول، اینسپتی سول، انتی سول و مالی سول قرار داشته و نوع کاربری اراضی نیز شامل زراعی، باغ و مرتع بود. بدینترتیب، تعداد نفوذ اندازهگیری شده در کاربریهای زراعی، باغی و مرتعی به ترتیب برابر 37، 25 و 20 نوع خاک بود. پارامترهای مدلهای یاد شده به روش حداقل مجموع مربعات خطا تعیین گردید. به منظور بررسی دقت و صحت عملکرد مدلهای مورد بررسی در برآورد نفوذ تجمعی، از آمارههای ریشه میانگین مربعات خطا(RMSE)، انحراف معیار آمارهی RMSE (ُSDRMSE) و ضریب تبیین (R2) استفاده شد. <br /> نتایج و بحث: نتایج نشان داد که در مقایسه با سایر مدلها، برآوردهای نفوذ تجمعی توسط مدل کوستیاکوف-لوییز از روند پایدارتری برخوردار بود و در هر سه کاربری مورد بررسی حایز رتبهی نخست ارزیابی گردید (R2=.997/0، RMSE=206/0 و SDRMSE=201/0). با توجه به نتایج به دست آمده از ارزیابی کلی برآورد نفوذ تجمعی توسط مدلهای نفوذ مورد بررسی در این پژوهش، مدلهای کوستیاکوف-لوییز و هورتون به ترتیب در رتبههای اول و دوم، مدلهای گرین-آمپت و سرویس حفاظت خاک آمریکا هر دو رتبه سوم و مدلهای کوستیاکوف و فیلیپ به ترتیب در رتبههای چهارم و پنجم ارزیابی قرار گرفتند. بنابراین، میتوان گفت از بین مدلهای نفوذ مورد بررسی، مدل کوستیاکوف-لوییز بهترین مدل برای بیان کمی فرآیند نفوذ آب به خاک است. یکی از دلایل برتری مدل کوستیاکوف-لوییز بیشتر بودن تعداد پارامترهای آن نسبت به مدلهای SCS، کوستیاکوف، فیلیپ و گرین-آمپت به علت تعیین پارمترهای مدلهای یاد شده به روش برازش میباشد. این ویژگی باعث انعطافپذیری بیشتر این مدل نسبت به سایر مدل میگردد.
استوانه دوگانه,کارآیی,مدلهای نفوذ,کاربری اراضی,مشگینشهر
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3654.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3654_2e66a9fab43723481ef27be2be7ac28f.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و انجمن علوم خاک ایران
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1275
7
1
2017
03
21
تغییرپذیری مکانی ویژگیهای خاک در یک واحد نقشه تناسب کیفی (مطالعه موردی: کشت سویا در منطقه آستانه، استان گیلان)
139
146
FA
سعید
اسدی
دانش آموخته کارشناسی ارشد گروه علوم خاک دانشگاه گیلان
saeed.asadi2020@yahoo.com
نفیسه
یغمائیان مهابادی
استادیار گروه علوم خاک دانشگاه گیلان
yaghmaeian_na@yahoo.com
10.22069/ejsms.2017.9709.1574
چکیده<br /> سابقه و هدف: نقشههای خاک، منبع معمول و رایج اطلاعات خاک برای ارزیابی تناسب اراضی هستند و تهیه آنها، همواره از مهمترین بخشهای مطالعات خاک محسوب میشود. در واقع، نقشهبرداری خاک در مدیریت اراضی تأثیر بهسزایی دارد، زیرا بهعنوان منبع دادههایی از خاک محسوب میشود که بهمنظور تصمیمگیری در مورد تناسب اراضی برای اهداف مختلف، مورد استفاده قرار میگیرد. بنابراین، دقت نقشههایی که برای توصیه کشت محصول استفاده میشوند، به دقت نقشه خاک بستگی دارد .از آنجا که خاک، یک سیستم پیچیده است و عوامل مؤثر بر تغییر و تحولات آن به خوبی قابل شناسایی نیستند، بنابراین تهیه نقشههایی از خاک، که توانایی نمایش پراکنش و تغییرات خاک را داشته باشند، یکی از دغدغههای اصلی خاکشناسان میباشد. پژوهش حاضر بهمنظور ارزیابی کیفی تناسب بخشی از اراضی منطقه آستانه استان گیلان برای کشت آبی سویا و بررسی میزان تغییرپذیری مکانی ویژگیهای خاک، در یکی از واحدهای نقشه تناسب کیفی بهدست آمده در منطقه مطالعاتی انجام شد.<br /> مواد و روشها: بهمنظور ارزیابی کیفی تناسب اراضی منطقه مورد مطالعه، 24 خاکرخ حفر گردید. پس از تعیین خاکرخهای شاهد، انجام آزمایشهای لازم و ردهبندی خاکها، ارزیابی تناسب کیفی واحدهای اراضی بر اساس نتایج خاکرخ شاهد مربوط به هر واحد، به روش پارامتریک انجام شد. در مرحلة بعد، بهمنظور آگاهی از چگونگی تغییرپذیری مکانی ویژگیهای خاک، در یکی از واحدهای نقشه تناسب کیفی بهدست آمده، 76 نمونه خاک سطحی (صفر تا 30 سانتیمتر) برداشت شد. نمونهبرداری در قالب الگوی نمونهبرداری شبکهای منظم، در پلاتی به ابعاد 80×380 متر و با فواصل 20×20 متر انجام پذیرفت. پس از اندازهگیری ویژگیهای خاک شامل درصد رس، سیلت، شن، ماده آلی، کربنات کلسیم معادل، pH و قابلیت هدایت الکتریکی خاک، پهنهبندی متغیرهای مورد مطالعه با استفاده از روش کریجینگ معمولی صورت گرفت.<br /> یافتهها: نتایج ارزیابی تناسب کیفی نشان داد که منطقه مورد مطالعه برای کشت سویا، تناسب متوسط (S2) و بحرانی (S3) دارد و محدودیت اصلی برای کشت این محصول، وضعیت زهکشی منطقه میباشد. توصیف آماری ویژگیهای خاکی مطالعه شده در واحد اراضی با کلاس تناسب کیفی S3 نشان داد که از بین ویژگیهای مورد بررسی، pH با 03/1 درصد و قابلیت هدایت الکتریکی خاک با 35/24 درصد به ترتیب دارای کمترین و بیشترین ضریب تغییرات هستند. تحلیل تغییرنماها حاکی از آن بود که تمامی متغیرها دارای ساختار مکانی هستند؛ بهطوریکه دامنه تاثیر تغییرنماها از 1/22 متر برای pH تا 120 متر برای قابلیت هدایت الکتریکی خاک در نوسان بود. نقشههای کریجینگ نشان میدهند که ویژگیهای خاک در منطقه مورد مطالعه الگوی تصادفی نداشته و دارای پراکنش مکانی میباشند. از آنجا که نقشههای کریجینگ، مربوط به واحد اراضی با کلاس تناسب کیفی S3w میباشد، بیانگر آن است که تعمیم کلاس تناسب خاکرخ شاهد، به کل واحد نقشه و یکنواخت فرض کردن ویژگیهای خاک در واحدهای نقشههای تناسب کیفی، دور از واقعیت و گمراه کننده است.<br /> نتیجهگیری: الگو و پراکنش مکانی ویژگیهای خاک میتواند حتی در یک مزرعه و تحت مدیریت یک زارع نیز متفاوت باشد. استفاده از واحدهای نقشة خاک بهعنوان واحدهای نقشه تناسب اراضی بهدلیل تعمیم نتایج خاکرخ شاهد به کل واحد خوشبینانه است و استفاده از این چنین نقشهای بهمنظور برنامهریزی استفاده از اراضی، واقعیت این واحدها را نشان نداده و از قابلیت اعتماد کافی برخوردار نیست. با این وجود استفاده از اطلاعات سایر خاکرخها علاوه بر خاکرخ شاهد و بکارگیری علم زمین آمار میتواند دقت و کیفیت نقشههای تناسب اراضی را ارتقا دهد.
ارزیابی کیفی تناسب اراضی,تغییرنما,کریجینگ,نقشهبرداری خاک
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3655.html
https://ejsms.gau.ac.ir/article_3655_8b1b15745eeccb6acc7020108b864cb4.pdf