2024-03-29T17:39:24Z
https://ejsms.gau.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=491
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1267
1397
8
3
توزیع شکلهای شیمیایی منگنز و ارتباط آن با قابلیت استفاده گیاهان تحت تاثیر لئوناردیت (Leonardite)
بهنام
دولتی
چکیده سابقه و هدف: تامین عناصر غذایی کم مصرف در بهبود فرایندهای بیولوژیکی گیاهان ضروری است. مقادیر کل عناصر در خاک شاخص مناسبی از قابلیت استفاده برای گیاهان نمی باشد و اغلب بصورت شکلهای غیرقابل جذب حضور دارند. مواد هومیکی می تواند شکلهای شیمیایی عناصر در خاک را تغییر دهد. لذا این تحقیق با هدف بررسی تاثیر لئوناردیت در تغییر شکلهای شیمیایی منگنز در خاکهای زراعی انجام شد. مواد و روشها تعداد 20 نمونه خاک زراعی از عمق 30-0 سانتیمتری از مزارع شهرستان ارومیه برداشت شد. برخی از ویژگیهای فیزیکوشیمیایی به روشهای استاندارد، منگنز قابل استفاده به روش DTPA و کانی شناسی رس (20) اندازه گیری شدند (21). طیف FT-IR لئوناردیت جهت تعیین گروههای عاملی بررسی شد. بررسی های آزمایشگاهی بصورت فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملا تصادفی در سه تکرار انجام شد. چهار نمونه خاک متفاوت انتخاب شده و با استفاده از MnSO4.H2O با غلظت 200 میلی گرم در کیلوگرم منگنز تیمار شد و به مدت دو ماه در رطوبت ظرفیت مزرعهای نگهداری شدند. بعد از انکوباسیون سطوح مختلفی از لئوناردیت (0، 2 و 4 درصد) اضافه شد. منگنز قابل استفاده و شکلهای شیمیایی آن پس از گذشت 20، 90 و 120 روز با استفاده از روش DTPA و عصاره گیری متوالی (32) اندازه گیری شد. یافته ها نتایج نشان داد که کمیت و کیفیت کانیهای رس متفاوت بود و کانی غالب خاکهای مورد مطالعه ایلیت بود. نتایج نشان داد که لئوناردیت دارای گروههای عاملی مختلف بوده و تاثیر معنی دار در افزایش میزان منگنز قابل استفاده گیاه داشت (P
واژه های کلیدی:عصاره گیری متوالی
منگنز قابل استخراج
مواد هومیکی
DTPA
2018
11
22
1
19
https://ejsms.gau.ac.ir/article_4284_3c2c42c836547457e320c8f185cd1679.pdf
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1267
1397
8
3
بررسی تأثیر مصرف تیمارهای زیستی فسفاتی، نیتروژنی و روی بر خصوصیات ظاهری رشد وگرهزایی در دو رقم لوبیا (Phaseolus vulgaris L.)
محمود
محمدی
سابقه و هدف: لوبیا یکی از حبوبات تثبیت کننده نیتروژن میباشد. اثرات ساده و متقابل میکروارگانیسمها بخصوص قارچهای میکوریزی، ریزجانداران حلکننده فسفات و روی و باکتریهای ریزوبیومی میتواند نقش بسیار مؤثری بر جذب عناصرغذائی، ارتفاع گیاه، تعداد شاخه، جوانهزنی، رشد گیاه، گرهبندی، تثبیت زیستی نیتروژن، کلونیزاسیون ریشه و عملکرد گیاهان مختلف داشته باشد. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر مصرف تیمارهای زیستی فسفاتی، نیتروژنی و روی بر خصوصیات ظاهری رشد، گرهزایی، تثبیت زیستی نیتروژن و کلونیزاسیون ریشهای در دو رقم لوبیا چیتی انجام شد. مواد و روشها: این آزمایش بهصورت فاکتوریل در قالب طرح آماری کاملاً تصادفی با سه تکراراجرا شد. تیمارهای این آزمایش شامل دو رقم لوبیا چیتی (تلاش و صدری)، چهار سطح فسفر (P0: شاهد،P1: مصرف سوپرفسفات تریپل براساس آزمون خاک، P2: مصرف کود زیستی فسفاتی (شامل مایه تلقیح حاوی باکتری حل کننده فسفات از جنسAzotobacter chroococcum strain 5 و مخلوط قارچهای میکوریزی از جنس Clariodeoglumus etunicatum ، Rhizophagus intraradices و Funneliformiss mosseae) و سوپر فسفات تریپل به میزان 50 درصد توصیه بر اساس آزمون خاک و P3: کود زیستی فسفاتی)، سه سطح نیتروژن (N0: شاهد، :N1مصرف کود اوره و :N2مصرف مایه تلقیح ریزوبیومی( Rhizobium legominosarium bv. phaseoli strain 133-136-111)) و سه سطح روی (Zn0: شاهد، Zn1: مصرف 50 کیلوگرم در هکتار سولفات روی و Zn2: کود زیستی روی حاوی باکتریهایی از جنس Pseudomonas aeuroginosa strain MPFM و fluorescens strain 187 Pseudomonas) بود. صفات اندازهگیری شده شامل خصوصیات ظاهری رشد، گرهزایی، تعداد گره، تثبیت زیستی نیتروژن و کلونیزاسیون ریشه بود. یافتهها: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد اثر رقم، تیمار فسفری، نیتروژنی و روی بر صفات مورد مطالعه معنیدار شد. بیشترین مقادیر این صفات از رقم صدری، تیمارهای زیستی P2، P3، N2 و Zn2 بدست آمد. در بین اثرات متقایل دو گانه بیشترین صفات مطالعه شده از تیمارهای ترکیبی P2Zn2، P2N2 و N2Zn2 حاصل شد. مایهزنی همزمان لوبیا با ترکیب قارچ میکوریزی و باکتری Azotobacter ، Rhizobium legominosarium و Pseudomonas به طور معنیداری وزن تر گیاه و تعداد گره در بوته را افزایش داد. تأثیر اثرات متقابل سهگانه تنها بر وزن تر و تعداد گره معنیدار شد. حداکثر مقدار وزن تر گیاه (3/45 گرم در گلدان) از تیمار ترکیبی P2N2Zn1 و حداکثر تعداد گره در بوته (28 عدد) از تیمار P3N2Zn2 حاصل شد. با وجود معنیدار نشدن اثرات متقابل تیمارهای سهگانه حداکثر درجه بندی گره، درصد کلونیزاسیون ریشه و تثبیت زیستی نیتروژن بهترتیب بهمیزان 16/4، 9/44 درصد و 4/64 کیلوگرم در هکتار از تیمار P3N2Zn2 حاصل شد. همچنین بیشترین میزان وزن خشک گیاه، تعداد بوته جوانه زده شده و سرعت سبز شدن بهترتیب به میزان 5/22 گرم در گلدان، 3/4 بوته در گلدان و 54/0 بوته در روز از از تیمارهای ترکیبی P2N2Zn2 و P2N2Zn3 بدست آمد. نتیجهگیری: حداکثر صفات بررسی شده از تیمارهای زیستی P2، P3، N2 و Zn2 حاصل شد که نشاندهنده نقش مؤثر قارچهای میکوریزی، باکتریهای حلکننده فسفات، روی و تثبیتکننده نیتروژن در افزایش خصوصیات ظاهری رشد، وزن تر و خشک گیاه، گرهزایی، کلونیزاسیون ریشه، تثبیت زیستی نیتروژن و کاهش مصرف کودهای فسفره و نیتروژنه میباشد. با مصرف تیمارهای تلفیقی دو گانه و سهگانه تیمارهای زیستی فسفاتی، نیتروژنی و روی صفات بررسی شده افزایش یافت. جهت افزایش خصوصیات ظاهری رشد، گرهزایی و دیگرصفات بررسی شده در این آزمایش مصرف تلفیقی تیمارهای زیستی فسفاتی، نیتروژنی و روی (تیمار P2N2Zn2) توصیه میشود.
واژه های کلیدی: "سرعت رشد
" "گره
" "کلونیزاسیون
"میکوریزا
"وزن خشک"
2018
11
22
21
40
https://ejsms.gau.ac.ir/article_4285_cad2f5e4273e4a21b9770d06b6cd5691.pdf
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1267
1397
8
3
اثر کاربرد سرباره مس همراه با ترکیبات آلی بر آهن قابل عصارهگیری به وسیله DTPA و برخی ویژگی-های یک خاک آهکی
الهام
میرپاریزی
مجتبی
بارانی مطلق
سید علیرضا
موحدی نائینی
رضا
قربانی نصرآبادی
سمیه
بختیاری
سابقه و هدف: کمبود آهن یکی از شایعترین مشکلات تغذیه گیاه در خاکهای مناطق خشک و نیمه خشک بهویژه خاکهای آهکی میباشد. ازآنجایی که حدود 8/53 درصد سرباره را اکسیدهای آهن به خود اختصاص میدهند، امکان کاربرد آن را به عنوان کود تقویت میکند. استفاده از سرباره مس از محصولات فرعی مجتمع مس سرچشمه با ترکیبات آلی به عنوان منبع تأمینکننده آهن در یک خاک آهکی مورد ارزیابی قرار گرفت. هدف این تحقیق مطالعه انکوباسیونی تأثیر سرباره مس و ترکیبات آلی بر میزان آهن قابل عصارهگیری به وسیله DTPA و برخی ویژگیهای یک خاک آهکی بود. مواد و روشها: بهمنظور بررسی تأثیر سرباره بر آهن قابل جذب خاک، آزمایش انکوباسیونی به مدت 3 ماه بهصورت آزمایش فاکتوریل خرد شده در زمان در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. فاکتورهای آزمایشی شامل 5 سطح ماده آلی (پوست پسته (P2 و P4)، کود گاوی (C2 و C4) در دو سطح 2 و 4 درصد وزنی و نمونه شاهد (C)) و 10سطح آهن (سرباره مس(S2 و S4)، سرباره مس با گوگرد(S2S° و S4S°)، سرباره مس با گوگرد و تیوباسیلوس (S2S°T و S4S°T)، سرباره اسیدی (S2a و S4a) (به میزان 2 و 4 برابر مقدار توصیه آزمون خاک) کلات سکوسترین (Seq) و نمونه شاهد (S0) بودند. در زمانهای 10، 30، 60 و 90 روز بعد از انکوباسیون تغییرات پارامترهایی نظیر pH، EC و مقدار آهن با عصارهگیر DTPA-TEA اندازهگیری شدند. یافتهها: نتایج نشان داد با اعمال تیمارهای ترکیبات آلی در طول زمان انکوباسیون از قابلیت جذب آهن کاسته شده است. نتایج نشان داد در طی دوره انکوباسیون سه ماهه تیمارهای سرباره منجر به افزایش EC خاکها شدند. بیشترین مقدار افزایش EC مربوط به تیمار سرباره به میزان 4 برابر مقدار توصیه آزمون خاک برحسب آهن قابل جذب این ترکیب همراه با گوگرد و تیوباسیلوس S4S°T با مقدار 21/2 دسی زیمنس بر متر در پایان دوره انکوباسیون است. در نمونه خاک مورد مطالعه متناسب با مقدار مصرف سرباره، مقدار آهن قابل عصارهگیری با DTPAافزایش یافت. هر چند در طول دوره انکوباسیون از قابلیت جذب آهن کاسته شد، اما با این وجود مقدار آهن پس از گذشت 90 روز از شروع انکوباسیون در تیمارهای S4S°T،S4S°، S4در مقایسه با شاهد افزایش معنیدار یافت. اثر بر هم کنش تیمارهای سرباره و ترکیبات آلی نشان داد بیشترین مقدارEC و کمترین مقدار pH مربوط به تیمار 4 درصد کود گاوی با سرباره همراه با گوگرد و تیوباسیلوس بود. این در حالی بود که مقدار آهن قابل جذب در خاک از 43/1 میلی-گرم در کیلوگرم در تیمار شاهدCS° به مقدار 17/8 میلیگرم در کیلوگرم در تیمار 4 درصد پوست پسته با سرباره به میزان 4 برابر مقدار توصیه آزمون خاک همراه با گوگرد و تیوباسیلوس (P4S4S°T) رسـید. نتیجهگیری: ترکیبات آلی در طول زمان انکوباسیون منجر به کاهش آهن در مقایسه با نمونه شاهدشدند. سرباره حاصل از ذوب مس دارای عناصـر غذایی کـم مصرف از جمله آهن میباشد به طوری که در سطوح بالای مصرف سرباره، مقدار آهن افزایش یافت، هم چنین استفاده از تیمار 4 درصد پوست پسته با سرباره به میزان 4 برابر مقدار توصیه آزمون خاک همراه با گوگرد و تیوباسیلوس (P4S4S°T)، بیشترین مقدار آهن قابل جذب را در پی داشت، لذا سرباره پتانسیل استفاده به عنوان یک منبع آهن را برای گیاهان دارد.
سرباره مس
ترکیبات آلی
آهن قابل جذب
خاک آهکی
2018
11
22
41
60
https://ejsms.gau.ac.ir/article_4286_ac85ed77a4853134ab3cec42d6710327.pdf
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1267
1397
8
3
تاثیر بیوچار و قارچ Piriformospora indica بر عملکرد ذرت در خاک آلوده به روی
زهرا
دیانت مهارلویی
جعفر
یثربی
مژگان
سپهری
رضا
قاسمی
سابقه و هدف: رابطه همزیستی قارچهای اندوفیت و گیاهان به دلیل اثرات قابل توجه آنها بر رشد و عملکرد گیاهان در شرایط آلودگی خاک نقش مؤثری در افزایش مقاومت گیاهان به تنش فلزات سنگین دارد. این پژوهش با هدف بررسی اثر بیوچار پوست برنج و قارچ اندوفیت Piriformospora indica بر برخی شاخصهای رشدی (ارتفاع، وزن تر و قطر اندام هوایی) گیاه ذرت و برخی ویژگیهای بیولوژیکی (تنفس میکروبی و کربن زیست توده میکروبی) در یک خاک آلوده به روی در شرایط گلخانه انجام گردید. مواد و روشها: جهت انجام این آزمایش، مقدار کافی خاک از افق سطحی صفر تا 30 سانتیمتری خاک جمع آوری شد. پس از هوا خشک کردن نمونه ها از الک دو میلیمتری عبور داده شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی شامل تیمارهای سولفات روی (0، 50، 100، 200 و 300 میلیگرم بر کیلوگرم خاک )، بیوچارپوست برنج (0، 2 و 4 درصد وزنی) و قارچ Piriformospora indica (عدم تلقیح و تلقیح) انجام شد. جهت تهیه بیوچار از بقایای پوست برنج استفاده شد که بقایا به مدت چهار ساعت در دمای 500 درجه سلسیوس در شرایط اکسیژن محدود تولید شد. جهت تکثیر قارچ و تولید مقدار کافی اسپور، جدایه-های قارچ مذکور کشت و در دمای 24 درجه سلسیوس درون انکوباتور به مدت چهار هفته نگهداری شد. قبل از کشت ذرت، بعد از اضافه کردن بیوچار و روی، خاک به مدت 2 ماه در شرایط رطوبت مزرعهای در دمای 25 درجه سیلسیوس خوابانیده شد. هشت هفته پس از رشد گیاه، برخی ویژگیهای بیولوژیک و مورفولوژی در گیاه ذرت اندازهگیری گردید. یافتهها: در سطوح 2 و 4 درصد وزنی بیوچار، وزن تر اندام هوایی گیاهان شاهد (تلقیح نیافته با قارچ ) به ترتیب 14/4، 18/9 درصد، ارتفاع اندام هوایی به ترتیب 49/3 و 43/8 درصد و قطر ساقه به ترتیب 18/3 و 25/9 درصد افزایش معنیداری یافت. در حالیکه در شرایط مشابه، وزن تر اندام هوایی گیاهان تلقیح یافته با قارچ به ترتیب 73/5، 76/12درصد، ارتفاع اندام هوایی به مقدار 84/4 و 67/7 درصد و قطر ساقه به ترتیب 71/6 و 16/22 درصد نسبت به گیاهان شاهد افزایش معنیدار نشان دادند. همچنین میانگین تنفس میکروبی و کربن زیست توده میکروبی در خاک پس از برداشت ذرت در گیاهان فاقد قارچ P. indica در شرایط کاربرد سطوح 2 و 4 درصد وزنی بیوچار نسبت به شاهد بدون بیوچار به ترتیب 33/39، 83/47 درصد و 69/12، 30/31 درصد افزایش یافت (p <0.05). اما مقدار شاخص-های مذکور در گیاهان تلقیح یافته با قارچ در سطوح 2 و 4 درصد وزنی بیوچار نسبت به شاهد بدون بیوچار به ترتیب 85/40، 63/46 درصد و 96/2، 48/26 درصد افزایش یافت (p <0.05). نتیجهگیری: کاربرد سطوح 2 و 4 درصد وزنی بیوچار سبب افزایش ارتفاع، وزن تر و قطر اندام هوایی گیاه ذرت و نیز افزایش تنفس میکروبی و کربن زیست توده میکروبی خاک نسبت به سطح شاهد گردید، در حالی که این افزایش در گیاهان تلقیح یافته با قارچ P. indica بیشتر میباشد. میتوان گفت افزایش سطوح بیوچار سبب افزایش قابلیت جذب عناصر غذایی و بهبود رشد گیاه میگردد. همچنین قارچ P. indica احتمالاٌ به دلیل تولید مواد محرک رشد و همچنین افزایش قابلیت فراهمی عناصر غذایی معدنی برای گیاه، سبب بهبود رشد گیاه ذرت شده است. همچنین ارتفاع، وزن تر و قطر اندام هوایی گیاه در سطوح 50 و 100 میلیگرم روی در کیلوگرم خاک افزایش و در سطوح بالاتر (200 و 300 میلیگرم روی در کیلوگرم خاک) کاهش یافت، احتمالا در سطوح بالای روی به دلیل کاهش سیتوکنین، آهن، پتاسیم و کلسیم و همچنین افزایش اتیلن و باز دارندههای رشد مانع رشد گیاه ذرت شده است.
فلزات سنگین
قارچهای اندوفیت
تنفس میکروبی
کربن زیست توده میکروبی
2018
11
22
61
78
https://ejsms.gau.ac.ir/article_4287_9bd3e54d2205f6bb251dd67f4255b49b.pdf
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1267
1397
8
3
شبیهسازی هدررفت عناصر غذایی خاک در حوضه سد قشلاق با استفاده از مدل SWAT
سپیده
شیرزادی
گلاله
غفاری
سابقه و هدف: یکی از اثرات بسیار مضر فرآیندهای فرسایشی از دست رفتن مواد غذایی خاک به وسیله رواناب و رسوب ناشی از فرسایش میباشد. نیتروژن و فسفر از عناصر غذایی اصلی خاک در حوضههای آبخیز هستند، اما انباشتگی این عناصر در آب رودخانهها و آبراههها یکی از موضوعات مهم در هدررفت عناصر غذایی خاک بوده و میتواند منجر به رشد گیاهان آبزی، جلبکها و پدیده یوتریفیکاسیون آبها گردد. هدف از این تحقیق شبیهسازی میزان فسفر و نیتروژن کل حمل شده توسط رواناب و رسوب در زیر حوضههای سد قشلاق، تهیه نقشهی مناطق هدررفت عناصر غذایی در سطح حوضه و تعیین زیر حوضههای بحرانی با استفاده از مدل SWAT (Soil and Water Assessment Tool) است. مواد و روشها: در این پژوهش برای شبیهسازی باررسوب و بررسی میزان هدرروی عناصر غذایی خاک، از مدل پیوسته و نیمه توزیعی SWAT استفاده شد. بدین منظور ابتدا اقدام به جمعآوری نقشههای مدل رقومی ارتفاع، شبکه آبراهه، کاربری و خاک شد. پایگاه دادههای اقلیم، خصوصیات خاک و مدیریت برای حوضه آبخیز سد قشلاق تهیه شد. پس از اجرای مدل از دادههای مشاهدهای رواناب، رسوب و کیفیت آب سالهای 1993 تا 2003 برای واسنجی مدل و دادههای مشاهداتی سالهای 2004 تا 2007 برای اعتبارسنجی مدل با استفاده از الگوریتم SUFI-2 استفاده گردید. یافتهها: نتایج نشان داد که مدل SWAT دبی، باررسوب، فسفر و نیتروژن حوضه سد قشلاق را به خوبی شبیهسازی کرده است. به عنوان مثال ضرایب R2، NS، r-factor و p-factor برای واسنجی رواناب ماهانه در ایستگاه چهلگزی به ترتیب 80/0، 72/0، 78/0 و 52/0 و در ایستگاه خلیفهترخان و 82/0، 74/0، 80/0 و 54/0 برآورد شد. این ضرایب برای فسفر در ایستگاه چهلگزی به ترتیب 68/0، 63/0، 39/0 و 55/0 و در ایستگاه خلیفهترخان 69/0، 66/0، 55/0 و 49/0 میباشد. وضعیت حوضه برای حمل نیتروژن آلی، نیترات، فسفر آلی، فسفر محلول و فسفر معدنی به ترتیب 323، 12، 48، 18/0 و 71 کیلوگرم بر هکتار، شبیهسازی شد. بیشترین منابع هدررفت عناصر خاک به ترتیب در زیر حوضههای شماره 50، 47، 43، 51، 48، 34 و 31 قرار دارند که منشاء حدود 30 درصد هدررفت عناصر خاک در حوضه میباشند. نتیجهگیری: نتایج نشان داد که این مدل میتواند بهطور کارآمدی برای تعیین زیر حوضههای بحرانی از نظر تلفات مواد مغذی فسفر و نیتروژن به کار گرفته شود. زیر حوضههای دارای کاربری زراعی بر روی اراضی شیبدار غرب حوضه، دارای وضعیت بحرانی از نظر هدررفت عناصر غذایی خاک هستند. به منظور کنترل هدررفت عناصر غذایی خاک حوضه آبخیز سد قشلاق، بهترین عملیات مدیریتی، کاهش و کنترل کودهای شیمیایی نیترات و فسفات، تبدیل زمین کشاورزی شیبدار به مراتع و جنگلکاری و نهایتاً ایجاد یک منطقه حائل در طول رودخانه میباشد.
هدررفت عناصر غذایی
فسفر
نیتروژن
SWAT
SUFI-2
2018
11
22
79
96
https://ejsms.gau.ac.ir/article_4288_b8d75f43ff2095b7c1b1184894738c8b.pdf
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1267
1397
8
3
کانی شناسی رس و تکامل خاکها در یک کاتنا در منطقه بهشهر، استان مازندران
اغول سونا
قلی زاده
فرهاد
خرمالی
آرش
امینی
فرشاد
کیانی
سابقه و هدف: کاتنا به صورت گسترهای از سری خاکهای پیوسته تعریف شده است که در یک ردیف پستی و بلندی قرار می-گیرد و اصطلاحاً ردیف زهکشی نیز نامیده میشود. اهداف اصلی این پژوهش شامل 1- مطالعه تأثیر توأم پستی و بلندی و شرایط زهکشی و سطح آب زیرزمینی در تکامل خاکها، 2- شناخت خاکهای هیدرومورفیک و هالوهیدرومورفیک اراضی پست منطقه میانکاله به عنوان زیستگاه حیاتوحش و جاذبههای توریستی میباشند. مواد و روشها:منطقهی مورد مطالعه در جنوب شرقی دریای خزر، دارای آب و هوای معتدل، رژیم رطوبتی زریک و رژیم حرارتی ترمیک است. سه ناحیه از نظر توپوگرافی در منطقه شامل تپه، دشت آبرفتی و اراضیپست تعیین شد. پنج پدون نماینده با استفاده از نقشههای خاک موجود درمنطقه در امتداد برش طولی شمال- جنوب انتخاب و مطالعه گردیدند. یافتهها:خاکهای اراضی پست نزدیک دریا به صورت Aquisalids و Halaquepts رده بندی شدهاند، و گلیزیشن در آنها رخ داده است. در دشت آبرفتی در زمین های زراعی Haplaquolls و Haploxerepts غالب بودند و دارای تجمع ماده آلی هستند. در Haplaquolls افق مالیک، تجمع رس و نیز گلیزیشن دیده شدهاند. در Haploxerepts شرایط ورتیک مشاهده شد. در نهایت در موقعیت تپه در شیبهای شمالی کوههای البرز که تحت پوشش جنگل بودند Haploxeralfs تشکیل شده بود که در آن تخلیه آهک رخ داده و دارای افق آرجیلیک می باشدخاکهای اراضی پست در مرحله شور و سدیمی میباشند و با افزایش عمق آب زیرزمینی بهطرف کوه، افقهای مالیک و آرجیلیک تشکیل شدهاند.نتایج کانیشناسی رس نشان داد که ایلیت کانی غالب خاکهای اراضی پست و دشت آبرفتی بوده ولی در موقعیت تپه با پوشش جنگلی، اسمکتیت کانی غالب میباشد. ورمیکولیت نیز در خاک جنگلی موقعیت تپه به خوبی مشاهده شد. به دلیل عدم وجود شرایط لازم برای تشکیل کائولینیت، این کانی به ارث رسیده از مواد مادری است. حضور کانیهای ایلیت و کلریت در خاکهای منطقه منشأ موروثی دارند. نتیجهگیری: در موقعیت تپه به دلیل آبشویی بیشتر و پوشش جنگلی، هوادیدگی بیشتر صورت گرفته و باعث تشکیل بیشتر اسمکتیت و نیز ورمیکولیت شده است. کاهش شدید کلریت در خاکرخ واقع در جنگل، به دلیل هوادیدگی بیشتر منطقی است.در این خاکرخ، درصد کانی رسی اسمکتیت در افق زیرسطحی به میزان قابل توجهی بیشتر از سطح خاک است. در خاک دشت آبرفتی از مقدار ایلیت کاسته شده و اسمکتیت به مقدار قابل توجهی وجود دارد که میتواند نتیجه تشکیل اسمکتیت از هوادیدگی ایلیت باشد. در خاکهای اراضیپست نیز به دلیل آبگرفتی، شرایط برای تشکیل درجای اسمکتیت فراهم بوده و اسمکتیت در این خاکها نیز به طور قابل توجهی یافت میشود.در نتیجه، اسمکتیت دارای دو منشأ خاکساز (از محلول خاک) و تغییر شکلیافته از کانیهای ایلیت و کلریت است.
کاتنا
اراضی پست
میانکاله
2018
11
22
97
114
https://ejsms.gau.ac.ir/article_4289_4390fde5e76a99eb0f4f85568039878d.pdf
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1267
1397
8
3
بررسی عوامل محدود کننده استقرار مناسب پوشش گیاهی در پارک ساحلی اهواز به روش پایگاه دانش فازی
زینب
سعیداوی
بیژن
خلیلی مقدم
محسن
باقری بداغ آبادی
سابقه و هدف: مدل سازی کیفیت محیط و منظر تحت تاثیر عواملی مانند خاک، توپوگرافی، عناصر پوشش گیاهی و انسان ساخت میباشد. امروزه هدف از ارزیابی کیفیت محیط و منظر، تعیین و مشخص کردن شاخصها و معیارهایی است که از طریق آنها بتوان مناظر را حفاظت، احیاء و بازسازی کرد. در واقع از این طریق میتوان مناظری که از لحاظ زیبایی مناسب هستند را حفظ و سایر مناظر را ترمیم و احیاء کرد. هدف از این مطالعه ارزیابی کیفیت محیط و منظر پارک ساحلی شهر اهواز با استفاده از روش پایگاه دانش فازی میباشد. مواد و روشها: جهت انجام این پژوهش از دو عمق 30-0 و 60-30 سانتیمتری نمونهبرداری انجام گردید و نمونههای خاک به-منظور انجام مطالعات آزمایشگاهی به آزمایشگاه منتقل و در معرض هوا خشک گردیده و مورد بررسی قرار گرفت و پارامترهای خاک، درصد شیب، زیبا شناسی بصری عناصر پوشش گیاهی و انسان ساخت مورد اندازهگیری قرار گرفت. جهت بررسی عامل گیاه (گیاهان مقاوم و موثر بر زیبایی) و عناصر انسانساخت از ارزیابی بصری استفاده شد. بدین منظور 150 عکس از پارکهای ساحلی تهیه و توسط متخصصین فضایسبز، امتیازدهی شد. در نهایت از روش پایگاه دانش فازی با شش پارامتر (شوری، شیب، بافت خاک، زیبا شناسی بصری عناصر پوشش گیاهی و انسان ساخت و حاصلخیزی خاک) و هفت مدل به منظور بررسی و مدل سازی کیفیت محیط و منظر پارکهای ساحلی اهواز استفاده گردید. یافتهها: نتایج این پژوهش نشان داده است که چگالی ظاهری، میانگین وزنی قطر خاکدانه، شوری خاک، نسبت جذب سدیم، ماده آلی، فسفرقابل جذب خاک و درصد شیب در پارک ساحلی به ترتیب 67/1، 33/0، 96/10 ، 94/24، 42/2، 81/17، 7/3 میباشد. همچنین بافت خاک این منطقه لوم شنی است و مقادیر زیبا شناسی بصری عناصر پوشش گیاهی و انسان ساخت 26/2 و 12/0 است. بر اساس تحلیل سلسله مراتبی شوری خاک، درصد شیب، بافت خاک، عناصر انسانساخت، وجود گیاهان مقاوم و حاصلخیزی خاک موثرترین متغیرها برای کلاسبندی کیفیت محیط و منظر میباشند، بنابراین این متغیرها میتوانند به عنوان شاخصهای مهمی برای ارزیابی کیفیت فضای سبز و محیط و منظر در نظر گرفته شوند. نتایج حاصل از مدلهای مورد استفاده در پایگاه دانش فازی برای کلاسبندی کیفیت محیط و منظر پارک ساحلی اهواز نشان داد که 7/38، 8/58 و 5/2 درصد از پارک ساحلی اهواز به ترتیب در کلاس کیفیت کم، متوسط و زیاد قرار دارد. نتیجهگیری: نتایج نشان داد که خاک این پارک از نوع شور و سدیمی با تراکم خاک زیاد و پایداری خاکدانه کم میباشد. نتایج حاصل از مدلهای پایگاه دانش فازی نیز نشان داد که مهمترین عامل محدود کننده در مناطق دارای کیفیت کم و متوسط، شور و سدیمی بودن خاک و فرسایش میباشد. بنابراین برای احیای فضای سبز این منطقه، احداث سیستم زهکشی و آبشویی خاک برای کاهش شوری و کاشت گیاهان مقاوم برای کنترل تنشهای محیطی توصیه میگردد.
کیفیت محیط و منظر
پارکهای ساحلی
اهواز
منطق فازی
2018
11
22
115
128
https://ejsms.gau.ac.ir/article_4290_1899f847d5ce5d2c3559f3ce98a40a74.pdf
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1267
1397
8
3
بررسی قابلیت تعمیمپذیری نتایج حاصل از مطالعات نقشهبرداری رقومی بهمنظور پیشبینی کلاسهای خاک (مطالعهی موردی: دشت شهرکرد، استان چهارمحال و بختیاری)
محمدحسن
صالحی
زهره
مصلح
سابقه و هدف: در روش نقشهبرداری رقومی، تغییرات خاک بر اساس ارتباط پارامترهای محیطی با کلاسها یا ویژگیهای خاک تعیین میگردد. بنابراین، اگر دو منطقه از نظر پارامترهای محیطی مشابه باشند این انتظار وجود دارد که مدل بهدست آمده برای تخمین کلاسهای خاک در یک منطقه، قابل تعمیم به منطقهی دیگر نیز باشد. از این رو، در این پژوهش قابلیت تعمیم-پذیری نتایج حاصل از مطالعات نقشهبرداری رقومی به مناطق مشابه برای پیشبینی کلاسهای خاک بر مبنای دو سامانهی رده-بندی آمریکایی و ردهبندی جهانی بررسی شد. مواد و روشها: در اراضی دشت شهرکرد استان چهارمحال و بختیاری دو منطقه بهعنوان نمونه و تعمیم در نظر گرفته شد. در منطقهی تعمیم، 15 خاکرخ با فواصل تقریبی 750 متر حفر، تشریح و نمونهبرداری شدند و ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی آنها تعیین گردیدند. سپس، ردهبندی خاکرخها بر مبنای سامانههای ردهبندی آمریکایی (تا سطح گروه بزرگ) و ردهبندی جهانی (تا سطح گروه مرجع) نهایی گردید. با استفاده از فاصله ماهالانوبیس میزان شباهت خاکهای دو منطقهی مذکور تعیین گردید. سپس، مدلهای توسعهیافته (درختان تصمیمگیری تصادفی، رگرسیون درختی توسعهیافته، رگرسیون لاجیستیک چند جملهای و شبکههای عصبی مصنوعی) در منطقهی نمونه، برای پیشبینی کلاسهای خاک در منطقهی تعمیم استفاده شدند. بر اساس پارامترهای محیطی انتخابشده در منطقهی نمونه، پارامترهای محیطی برای منطقهی تعمیم نیز تهیه گردیدند. کلاسهای خاک برای منطقهی تعمیم بر اساس مدلهای موجود، پیشبینی شدند و بر اساس شاخص صحت عمومی کارایی مدلها ارزیابی گردید. یافتهها: نتایج نشان داد که بر اساس فاصلهی ماهالانوبیس مناطق نمونه و تعمیم کاملا مشابه میباشند. همچنین، نتایج حاکی از آن است که مشابهت بسیار بالای مناطق مورد مطالعه موجب شده است که در سطوح رده و زیررده بر مبنای سامانه ردهبندی آمریکایی و سطح گروه مرجع در سامانهی ردهبندی جهانی، تخمین صحیحی برای منطقهی تعمیم صورت پذیرد. از سوی دیگر، نتایج گویای آن است که مقادیر صحت عمومی برای پیشبینی کلاسهای خاک با افزایش سطح رده بندی (رده به گروه بزرگ) در هر دو منطقه نمونه و تعمیم، کاهش نشان داد. نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که روش نقشهبرداری رقومی توانایی پیشبینی کلاسهای خاک در شرایط مشابه (مشابه از نظر پارامترهای محیطی و فاکتورهای خاکسازی) را دارا میباشد اگرچه، برای سطوح پایین ردهبندی در پیشبینی و تعمیم پذیری نتایج، ممکن است از صحت کافی برخوردار نباشد. بهنظر میرسد سطح و سامانهی ردهبندی مورد نظر، توزیع مکانی خاکها، تراکم نمونهبرداری و نوع پارامترهای محیطی مورد استفاده از مهمترین عواملی میباشند که میتوانند صحت پیشبینی کلاسهای خاک در مناطق تعمیم را تحت تأثیر قرار دهند.
پارامترهای محیطی
فاصلهی ماهالانوبیس
مناطق تعمیم و نمونه
2018
11
22
129
138
https://ejsms.gau.ac.ir/article_4291_ccd76b68a18b32d53217e8ade97c5b0e.pdf
مجله مدیریت خاک و تولید پایدار
2322-1267
2322-1267
1397
8
3
بررسی اثر سوسپانسیون میکروسیلیس (سیلیکا فوم) به عنوان مالچ بر هدررفت خاک تپه های ماسه ای
فاطمه
نقی زاده اصل
حمیدرضا
عسگری
حجت
امامی
محمد
جعفری
مسابقه و هدف: فرسایش بادی و حرکت ماسههای روان بهعنوان یکی از مهمترین علل بیابانزایی و تخریب زمین در مناطق خشک و نیمه-خشک، نقش بسزایی در آسیب به خاک و منابع طبیعی، آلودگی هوا، تهدید سلامت جوامع و آشفتگیهای اجتماعی و اقتصادی ایفا میکند. ازاینرو، تثبیت ماسههای روان از اهمیت ویژهای برخوردار است. یکی از روشهای اساسی در کنترل فرسایش بادی و تثبیت ماسههای روان افزایش مقاومت لایه سطحی خاک با استفاده از مالچ است. ارائه روشی ساده با استفاده از مواد ارزان برای تولید مالچی پایدار برای کاهش هدررفت خاک و کنترل حرکت ماسههای روان بسیار مهم است. در سالهای اخیر استفاده از پسماندهای صنعتی ارزانقیمت و ایمن بهعنوان مالچ مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. این تحقیق با هدف بررسی اثر سوسپانسیون میکروسیلیس بهعنوان محصول ثانویه کارخانه-های فروسیلیس و تولید آلیاژهای سیلیکون و فروسیلیکون بر هدررفت خاک انجام شد. مواد و روشها: به همین منظور آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی انجام شد. برای تعیین میزان هدررفت خاک از دستگاه سنجش فرسایش بادی (تونل باد) استفاده شد. نمونه ماسه بادی پس از توزین در سینیهایی به ابعاد 3/0 × 1 مترمربع و عمق 2 سانتیمتر ریخته شد. مالچ سوسپانسیون میکروسیلیس 50 درصد (با نسبت 1:1 با آب) در چهار سطح پوشش (25، 50، 75 و 100 درصد)، دو ضخامت (یک و دولایه)، دو زمان (7 و 60 روز) و 3 تکرار روی سینیهای ماسه پاشیده شد. سینیهای ماسه به مدت 20 دقیقه تحت تأثیر بادی با سرعت 15 متر بر ثانیه، معادل شدیدترین بادهای منطقه موردمطالعه، قرار گرفتند و سپس مقدار مواد فرسایشیافته هریک از تیمارها توزین شد. یافتهها: نتایج نشان داد که با افزایش سطح پوشش و ضخامت مالچ هدررفت خاک کاهش معنیداری یافت(P ≤ 0.01) . در سطح پوشش 100 درصد میزان هدررفت خاک بیش از 2 برابر در مقایسه با سطح پوشش 25 درصد کاهش یافت و با افزودن دولایه مالچ سوسپانسیون میکروسیلیس نیز میزان هدررفت خاک را 3/55 درصد نسبت به یک لایه آن کاهش داد. مالچ سوسپانسیون میکروسیلیس 50 درصد با تراکم 100 درصد در ضخامت دولایه بهدلیل کمتربودن میزان هدررفت خاک و مهمتر از آن حفظ پایداری با گذشت زمان، بهعنوان بهترین تیمار به دست آمد. نتیجهگیری: با وجود تأثیر قابل توجه مالچ سوسپانسیون میکروسیلیس در کاهش هدرروی خاک، مشاهده میشود که کارایی آن با گذشت زمان کاهش یافته است، اما از آنجاییکه در تیمارهای حاوی دو لایه مالچ میزان فرسایش خاک با وجود تفاوت معنیدار کم است، به نظر میرسد با افزودن ضخامت بیشتری از مالچ میتوان از تلفات شدید خاک در مقابل باد جلوگیری نمود.
مالچ
ماسه های روان
تثبیت
دوغاب میکروسیلیس
هدررفت خاک
2018
11
22
139
145
https://ejsms.gau.ac.ir/article_4293_ffa72f2f53704b136b8b344fc3b528f8.pdf